Wednesday, May 24, 2017

مسعود رجوی -شهریور 1376 ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من





جای محمد حنیف و دیگر بنیانگذاران شهید سازمان مجاهدین خلق ایران، جای سعید و اصغر، خالی. به‌ویژه جای حنیف بزرگ، نخستین راهبر و راهگشا، مسئول اول من و همه مجاهدین:
بالا بلند دلبر گلگون عذار من...
شیر آهن کوهمرد، برجسته‌ترین رجل انقلابی تاریخ معاصر ایران، مربی و مرشد همه مجاهدان، کجاست که شکوفایی بذری را که کاشته و بالندگی کشت و زرعی را که پی افکنده، ببیند و غرق شگفتی شود.

یادش به خیر «محمدآقا» که همیشه جملاتی از امام حسین را زمزمه می‌کرد و عاقبت هم در 33سالگی سر بر پای مولایش حسین بن علی سایید و در آستان او فرود آمد. سلام الله علیه.

مست است یار و یاد حریفان نمی‌کند، ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من...

اواخر مهر سال 50 وقتی که او دستگیر شد، صبح زود حوالی ساعت بین 5 و 6، ناگهان از توی سلول‌های اوین، سر و صدا و جنجال خیلی زیادی را به همراه فریادها و قهقهه‌هایی شنیدیم. دقایقی بعد همه اعضای مرکزیت سازمان را به قسمت شکنجه فراخواندند. سر دژخیم، منوچهری نامی بود-اسم واقعیش ازغندی است که شنیده‌ام این روزها در آمریکا برای مجاهدین، او هم لغز دموکراتیک می‌خواند- از زیر چشم‌بندها می‌دیدیم که آمبولانسی آمد و یک نفر را کت بسته و طناب پیچ از آن خارج کردند و بازجوها با سر و صدا و جست و خیزهای میمونی می‌گفتند که گرفتیم و تمام شد! در ظاهر چنین به نظر می‌رسید که دفتر مجاهدین برای همیشه بسته شده است...

شش هفت ماه بعد، در شب 30 فروردین- که فردای آن روز قرار بود اعدام شویم و آن را نمی‌دانستیم- از سلول‌های جداگانه بودیم، به سلول‌های میانی آوردند. نصفه شب دوباره مرا برگرداندند؛ نمی‌دانستم چه خبر است. نمی‌دانستم که فردا قرار اعدام آنهاست و فیض بهشت از خود من دریغ می‌شود. حسینی، دژخیم اوین، که می‌خواست متوجه علت این بردن و آوردن نشوم و با توجه به خرابی وضع جسمیم از هر گونه واکنشی هم می‌ترسید، احوالپرسی می‌کرد و من تعجب کرده بودم که چرا دژخیم احوالپرسی می‌کند. بعد هم که دید حساس شده‌ام و خیلی به هم ریخته هستم، می‌خواست که روی قضیه را بپوشاند و مثلاً امتیازی داده باشد. لذا گفت چیزی نمی‌خواهی؟ نمی‌دانستم که فردا چه اتفاقی خواهد افتاد، به‌عنوان آخرین خواسته قبل از اعدام و پایان عمرم، گفتم که می‌خواهم محمد‌ آقا و سعید و همچنین اصغر و بهروز را ببینم. گفت بهروز نمی‌شود، بقیه را می‌آورم. نگو که شب شهادتش است. اما آن سه بزرگوار دیگر را آوردند. در اثنای روبوسی، کاغذهایی را که از قبل، برای استفاده در چنین مواقعی به‌اندازه نصف سیگار لوله و آماده کرده بودیم، رد و بدل شد. می‌خواستم در جریان آخرین خبرها و اطلاعات باشند. محمدآقا گفت که در دادگاه اول به من حبس ابد داده‌اند و گفته‌اند که اگر یکی از سه شرط را به جا آوری، اعدام نخواهی شد: بگویی که ما مخالف مبارزه مسلحانه هستیم، یا بگویی که اسلام ضد مارکسیسم است- برای دعواهای حیدری نعمتی که معمولاً شاه و شیخ نیاز دارند- و شرط سوم هم این‌که بگویی که ما را عراق فرستاده!
 
 




آن موقع شاه هم، مثل شیخ، با عراق دعوا داشت (آخر عراق از پیمان سنتو، که بعد از 28مرداد به ایران تحمیل شد، بیرون آمده بود) و اگر یادتان باشد، در زمستان سال 50، روزی که مقام امنیتی به تلویزیون آمد و مصاحبه کرد، مجاهدین را به عراق چسباند. خوب، سنت لایتغیر شاه و شیخ است.

بعد، ما را به قزل قلعه و مجدداً به اوین و سرانجام به زندان فلکه شهربانی بردند. من یک شب در زندان فلکه بودم، با برخی از برادرانی که همین جا هستند، هم دادگاه بودیم. مثل محمود احمدی، مهدی فیروزیان و محمد طریقت. فردا عصر- در حالی که اسم‌ها را برای جمع کردن وسایل و انتقال به زندان قصر خوانده بودند- بچه‌ها از دیوار صدایی شنیدند و مرا صدا کردند و گفتند محمدآقا می‌گوید بگو فلانی زود بیاید. معلوم شد که صدا مورس بوده، ولی نه مورس معمولی که مثلاً با انگشت به دیوار می‌زدیم. فلزی بود که به دیوار می‌خورد و بعد صدا گفته بود که من محمد حنیف هستم. پرسیدیم که شما این جا چه می‌کنید؟ گفت دست و پایم بسته است، آورده‌اند بالای سر مهدی رضایی، ولی گفتم که او را نمی‌شناسم. بعد در همان جا به من و همه مجاهدین ابلاغ مسئولیت کرد و از ما تعهد گرفت و البته حسرت دیدارش دیگر بر دلمان ماند؛ چون چند هفته بعد، خبر شهادتش را شنیدیم (1).

اما حالا... اگر که باغبان و برزگر نخستین می‌بود، به شگفتی می‌آمد: یعجب الزرّاع...

همچنین که آخوندهای مرتجع حق ستیز به خشم می‌آیند: لیغیظ بهم الکفار... 
 
1)
یکی از برادران مجاهد می‌گوید: «اوایل سال 51 یک روز در زندان فلکه شهربانی، توی یکی از اتاق‌ها به دیوار تکیه داده بودم که دیدم صدای مورس از آن طرف دیوار می‌آید. به‌طور اتفاقی این دیوار، مشترک بود بین زندانی که ما بودیم با زندان و شکنجه‌گاهی که به آن زندان کمیته می‌گفتند. گفتم «تو کی هستی؟» گفت «محمد» هستم. بعد از رد و بدل کردن علائمی که فهمیدم خود «محمدآقا» ست، به او گفتم که مسعود این جاست. مسعود را هم آن موقع به‌طور اتفاقی در بین از این زندان به آن زندان بردن‌ها، برای یک شب جهت انتقال از اوین به قصر، به زندان فلکه (شهربانی) آورده بودند. «محمدآقا» گفت بگو مسعود زود بیاید. مسعود را خبر کردم. «محمدآقا» به او گفت «ساواک گفته که اگر من تأیید کنم که وابسته به عراق بوده‌ایم، مبارزه مسلحانه را هم محکوم بکنم و بگوییم اسلام و مسلمانی بر ضد مارکسیست‌هاست، این‌ها از اعدام من و شاید سایر بچه‌ها صرفنظر بکنند». محمدآقا به آنها جواب داده بود که «ما اهل این حرفها نیستیم».

بعد از این مکالمه که با مورس انجام شد، مسعود گفت «تو پیامی برای ما نداری؟» محمدآقا گفت: «یادتان باشد که ما هر چه داریم، از ایدئولوژی‌مان داریم، مبادا به آموزش‌های ایدئولوژیک کم بها بدهید!» بعد اضافه کرد: «در تک‌تک این اتفاقاتی که برای ما افتاده، درسها و تجارب بسیار بزرگی هست، بایستی هر چه زودتر آنها را جمع ببندیم و در کار آینده‌مان از آنها استفاده بکنیم».
این صحنه برای من یک صحنه تاریخی و عجیبی بود که هرگز فراموش نمی‌کنم. این دو نفر، یک مسعود، یکی محمدآقا، یکی توی این زندان در این طرف دیوار و دیگری در آن زندان آن طرف دیوار، اما باز در آخرین لحظات و آخرین وداع، با اتفاق عجیبی به هم رسیده بودند و از دو طرف دیوار با مورس با هم حرف می‌زدند. مسعود یک حالتی داشت، دست‌هایش را تکان می‌داد و در آخرین دقایق وداع این پیام را به برادر مجاهدمان محمود احمدی دیکته کرد و او هم به حنیف مخابره کرد. مسعود گفت: «تو معلم بزرگ ما و نسل ما بودی، تاریخ ما هرگز کاری را که تو کردی و راهی که تو رفتی را فراموش نخواهد کرد. مطمئن باش ما راهت را ادامه می‌دهیم. من سعی می‌کنم شاگرد خوبی برای تو و راه تو باشم و با تو پیمان می‌بندم»...

Wednesday, May 10, 2017

خسرو روزبه، مبارز فراموشی‌ناپذیر راه آزادی به شهادت رسید

خسرو روزبه

۲۱ اردیبهشت۱۳۳۷ – ۱۱مه۱۹۵۸:


دراین روز، خسرو روزبه ‌افسرمبارز و میهن‌پرست، به دست دژخیمان رژیم‌شاه به‌جوخه‌ تیرباران سپرده شد.
خسرو روزبه ‌در شهر ملایر به‌دنیا آمد. او در سال ۱۳۱۶، دوره دانشکده افسری را به‌پایان رساند و وارد هنگ توپخانه ضدهوایی مرکز شد. روزبه ‌در زمینه‌های علمی و فنی از استعداد فراوانی برخوردار بود و چندین‌کتاب در زمینه‌های مختلف ریاضیات ـ تکنیک نظامی و سایرعلوم نوشت.
خسرو روزبه‌ از اعضای سازمان مخفی افسران حزب توده بود. پس‌از کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ که این‌سازمان با خیانت رهبران حزب، تماماً لو رفت، روزبه ‌نیز مورد شناسایی قرار گرفته و تحت‌تعقیب قرار گرفت. اما او توانست با زیرکی به‌مدت ۴سال از چنگ ساواک و ضد‌اطلاعات ارتش که به‌شدت به‌دنبال او بودند، ‌بگریزد و به‌مبارزه مخفی علیه حکومت کودتا ادامه دهد.‌

خسرو روزبه ‌در ۱۵تیرماه ۱۳۳۶ پس‌از یک درگیری نابرابر با مزدوران شاه خائن به‌چنگ آنان افتاد و ازآن‌پس، شکنجه‌ها و فشارهای فراوانی را تا لحظه شهادت تحمل کرد. رژیم‌شاه تلاش داشت تا او را نیز مانند رهبران خائن حزب توده به‌سازش و تسلیم بکشاند، اما روزبه‌ با مقاومت قهرمانانه دربرابر شکنجه‌ها و با دفاعیات پرشور خود در بیدادگاه نظامی، وفاداری خود به‌خلق را به‌اثبات رساند و مرگ سرخ را بر ننگ تسلیم ترجیح داد.
شایان ذکر است که سازمان نظامی حزب توده، از کادرها و امکانات وسیعی در ارتش برخوردار بود و اگر تسلیم‌طلبی و حلقه‌به‌گوشی رهبران خائن، حزب را فلج نکرده بود، توان ‌آن‌را‌ داشت که در مقابل کودتای ننگین ۲۸مرداد بایستد و ورق را برگرداند و مانع از سرنگونی دولت ملی دکترمصدق شود.
خسرو روزبه‌که درعین‌حال، شاعری توانمند هم بود، در بیدادگاه نظامی شاه گفت:
‌ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
تو نبودی که من این‌جام محبت خوردم
تو برو مصلحت خویش بیاندیش
که من ترک جان کردم از این‌پیش که دل بسپردم
آخرین کلام خسرو روزبه‌قبل‌از اعدام این‌بود:
مشغول عشق جانان گر عاشقی‌ست صادق
در روز تیرباران باید که سر نخارد
 

خطابه‌تدفین 
از شاملو برای شهادت خسرو روزبه
غافلان
همسازند،
تنها توفان
کودکان ناهمگون می‌زاید.
همساز
سایه‌سانانند،
محتاط
در مرزهای آفتاب
در هیأت زندگان
مردگانند.
وینان دل به‌دریا افکنانند،
به‌پای‌دارنده‌ی آتشها
زندگانی
دوشادوش مرگ
پیشاپیش مرگ
هماره زنده از آن‌سپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند،
که تباهی
از درگاه بلند خاطره‌شان
شرمسار و سرافکنده می‌گذرد.
کاشفان چشمه
کاشفان فروتن شوکران
جویندگان شادی
در مجری آتشفشانها
شعبده‌بازان لبخند
در شبکلاه درد
با جاپایی ژرف‌تر از شادی
در گذرگاه پرندگان.
دربرابر تندر می‌ایستند
خانه را روشن می‌کنند،
و می‌میرند.





Monday, May 8, 2017

معدن آزاد شهر، شناسایی ۱۳ جسد دیگر



بنا‌ به گزارشهای رسیده در روز 18 اردیبهشت 96 اجساد 13معدنچی محبوس شده در معدن یورت آزادشهر کشف شد و بدین ترتیب تعداد کشته شدگان حادثه معدن ذغال‌سنگ یورت به 35نفر رسید.
 
سوالی که از طرف کارگران مطرح شده و پاسخ داده نشده، این است که در رجوع به پرونده معدن ذغال‌سنگ یورت آزاد شهر، معدن مذکور از حیث تولید گاز جزو معادن کم گاز بود، بازرسان رژیم در آخرین بازرسی، این معدن را ایمن ارزیابی کرده بودند و حتی دستگاه گازسنج در داخل معدن بوده است. اما باید دید با وجود این موارد در عمق 1200متر زیرزمین چه گذشت که فاجعه پیش آمد.

معدن آزاد شهر: استمرار اعتراضات کارگران

روز 14 اردیبهشت نیز شماری از معدنچیان در حاشیه جلسه ستاد بحران حادثه که با حضور استاندار رژیم در استان گلستان برگزار شد تجمع اعتراضی برگزار کردند. معدنچیان معترض می‌گفتند: «حقوق ما به اندازه یک وعده عصرانه وزیران است و اگر به مشکلات‌مان اعتراض کنیم اخراج خواهیم شد».

به گفته کارگرانی که برای نجات همکاران خود به این معدن آمده بودند تا عمق 1700متری هیچ دستگاه تهویه‌ای در این معدن نصب نشده بود. کارگزاران رژیم در اسفند94 پاسخ تجمعات اعتراضی کارگران و درخواست مطالبه ۸ماه حقوق معوقه‌شان را با بازداشت و تهدید دادند. به ‌نوشته رسانه‌های رژیم، معدن مزبور تحت پوشش بانک مهر اقتصاد وابسته به بنیاد تعاون بسیج رژیم آخوندی است.

در روز17 اردیبهشت سفر روحانی به منطقه آزادشهر با خشم کارگران روبه‌رو شد و یک کارگر معدن در اعتراض به روحانی گفت: «۱۷۰بچه بی‌پدر شدند. ۴۰زن بیوه شدند. چند سال پیش آمدیم فرمانداری و اعتراض کردیم که ۱۴ماه حقوق نگرفته‌ایم با زن و بچه آمدیم اما مسئولان رسیدگی نکردند».
 
 
 
 
 

Wednesday, May 3, 2017

کارنامه ۳۸ساله پاسداران: جنگ، سرکوب، صدور ترور و بنیادگرایی و پیشبرد پروژه بمب اتمی




نامگذاری پاسداران در لیستهای تروریستی و اخراج آن از منطقه، ضرورت صلح و آرامش در منطقه
پاسدار سرلشگر محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح آخوندها در روز 2 اردیبهشت 1396 به‌مناسبت سی‌وهشتمین سالگرد تأسیس سپاه گفت پاسداران با حضور «در سوریه و عراق خود را ”سپر امنیت“ ملت ایران و بلکه امت اسلامی» کرده‌اند. وی تأکید کرد که «اگر سپاه نبود کشور هم نبود». در فرهنگ بنیادگرایان حاکم بر ایران منظور از کشور و ملت ایران و امت اسلامی چیزی جز نظام ضدانسانی و ضدایرانی ولایت‌فقیه نیست. چنان که حسن روحانی  رئیس‌جمهور آخوندها در روز 100اردیبهشت ضمن تمجید از جنایتهای سپاه گفت: «عاملی که باید مردم را زیر پرچم اسلام به میدان بیاورد، سپاه است».

سپاه پاسداران طبق اساسنامه‌اش «نهادی است تحت فرماندهی عالی مقام رهبری»، و «از نظر سیاسی و عقیدتی تابع ولایت‌فقیه» است (مواد 1 و 47). مقاومت ایران بارها تأکید کرده است سپاه پاسداران ابزار اصلی حفظ نظام ولایت‌فقیه و ارگان محوری اعمال قهر و سرکوب نظامی است. دینامیسم و موتور محرک سپاه و روح حاکم بر ‌آن، صدور بنیادگرایی و تروریسم و جنگ‌طلبیِ است که این خود مبتنی بر نظریه ولایت جهانشمول است. در همین راستا پروژه دستیابی به سلاح اتمی به‌طور کامل توسط سپاه پیش برده شده است..

طی 38سال سپاه بیشترین نقش را در سرکوب داخلی از جمله سرکوب خونین قیام سال 1378 و سال 1388 را به عهده داشته است. اطلاعات سپاه به یک سازمان مخوف تبدیل شده که در دستگیری و شکنجه و اعدام و ترور مخالفان و در جاسوسی حتی علیه باندهای درون رژیم بیشترین نقش را دارد. سپاه از 2008 سازماندهی خود را برای مقابله با خیزشهای مردمی تغییر داد و برای هر استان یک فرماندهی مستقل تشکیل داد که قادر به سرکوب قیامهای عمومی باشد. نیروی بسیج نیز در هماهنگی با سپاه در سرکوب شرکت دارد. بسیج، علاوه بر یگانهای شبه‌نظامی توسط شبکه جاسوسی در دانشگاهها و مدارس و ادارات و کارخانجات و محلات به شناسایی و دستگیری مخالفان مبادرت می‌کند.



سپاه علاوه بر جنگ هشت ساله ایران و عراق در شعله‌ور کردن، گسترش یا استمرار چندین جنگ بزرگ دیگر در خاورمیانه مانند جنگ در عراق، سوریه، یمن، لبنان نقش اصلی را داشته است. ابعاد تلفات و آوارگان این جنگها بعد از جنگ جهانی دوم و فاشیسم هیتلری، با عملکرد هیچ نیروی جنایتکار دیگری قابل مقایسه نیست.

جنگ ایران و عراق (1980 تا 1988) بیش از یک میلیون کشته و یک میلیون مجروح و معلول و چند میلیون آواره و 1000میلیارد دلار خسارت تنها در طرف ایران به جای گذاشت.


در عراق بعد از 2003 به‌خاطر مداخله مستقیم سپاه و شبه‌نظامیان مزدورش، صدها هزار تن کشته و چند میلیون نفر آواره شده‌اند.

در سوریه بعد از 2011 بیش از 500هزار تن کشته شده و بیش از 10 میلیون نفر آواره شده‌اند.






در جنگ یمن هزاران نفر کشته شده و مطابق گزارش سازمان ملل سه میلیون نفر آواره شده‌اند.

سپاه از همان سالهای اول ابزار آخوندها برای دخالت در کشورهای دیگر بود. اما از 1369 با تشکیل نیروی قدس این دخالتهای  را از هر نظر گسترش داد. در محافل حکومتی از نیروی قدس که یکی از نیروهای رسمی سپاه است به‌عنوان «نطفه ارتش بین‌الملل اسلامی» نام می‌برند. سپاه پاسداران علاوه بر اشغال آشکار و پنهان چهار کشور سوریه، عراق، یمن و لبنان، حداقل در 10 کشور دیگر منطقه شامل بحرین و مصر و فلسطین و اردن و افغانستان و عربستان و ترکیه و امارات و کویت و قطر دخالتهای فعالانه تروریستی و بنیادگرایانه دارد یا به تشکیل شبکه‌های جاسوسی و تروریستی و ارسال سلاح به این کشورها مبادرت می‌کند. هیچ کشوری در منطقه از تروریسم پاسداران در امان نمانده است. جاسوسان و مزدوران رژیم در بسیاری از این کشورها دستگیر و محاکمه شده‌اند.

پاسداران برای بسط نفوذ خود در منطقه به‌طور سیستماتیک گروه‌های جنایتکار شبه‌نظامی ایجاد کرده است. علاوه بر حزب‌الله لبنان، عراق کانون توجه ویژه رژیم است و دهها گروه شبه‌نظامی مانند بدر، عصائب اهل الحق، کتائب حزب‌الله، حرکت النجباء را در این کشور سازمان داده است. حشدالشعبی که استخوان بندی‌اش از همین شبه‌نظامیان است، یک چتر دولتی و رسمی و آزادی عمل چشمگیری به این گروه‌های جنایتکار می‌دهد. گروه‌های شبه‌نظامی عراقی از مهمترین منابع تأمین نیروی انسانی برای کشتار مردم سوریه است. گروه‌های موسوم به انصارالله در یمن، صابرین در فلسطین هم‌چنان که فاطمیون افغانستانی و زینبیون پاکستانی که در کشتار مردم سوریه مشغولند در این شمارند.

سفارت رژیم ایران در اغلب کشورهای عربی و اسلامی به‌ویژه عراق و سوریه و لبنان و افغانستان در کنترل سپاه قرار دارد و کار اصلی سفارت پیشبرد خطوط سپاه است. سفیر رژیم عراق همواره یکی از بالاترین فرماندهان سپاه بوده و در حال حاضر سرتیپ پاسدار ایرج مسجدی، معاون قاسم سلیمانی، این مأموریت را به عهده دارد.

سپاه به موازات وزارت اطلاعات در ترورهای خارج کشور دست دارد. انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت و انفجار خبر در عربستان از این شمار است. سپاه پاسداران علاوه بر خاورمیانه در دهها کشور مانند آلمان، کنیا، نیجریه، سودان، تایلند، گرجستان، هندوستان، آذربایجان، پاکستان، افغانستان مرتکب جنایتهای تروریستی شده که در بسیاری موارد منجر به دستگیری تروریستها شده است. سپاه شبکه‌های تروریستی را به آمریکای لاتین نیز گسترش داده است. سپاه در عملیات تروریستی علاوه بر پاسداران از مزدوران غیرایرانی نیز استفاده می‌کند. ترور یک ایرانی به نام سعید کریمیان در استانبول در 29آوریل 2017 یکی از آخرین نمونه جنایتهای تروریستی این رژیم در خارج است.

سپاه از دهه 90 قرن گذشته روابط فعالی با القاعده و دیگر گروه‌های افراطی سنی داشته است. روابطی که در سالهای اخیر در سوریه و عراق ابعاد بی‌سابقه‌یی به خود گرفت. امروز تردیدی نیست که رژیم ایران و مالکی نخست‌وزیر دست‌نشانده‌اش در عراق و دیکتاتوری بشار اسد نقش تعیین‌کننده‌یی در رشد و گسترش داعش داشته‌اند. فرماندهان بسیاری از جریانهای تروریستی در عراق و سوریه پس از سالها اقامت در ایران در یک دهه گذشته توسط نیروی قدس به عراق و سوریه منتقل شده‌اند. وزیر خارجه کری در 17نوامبر 2015 گفت: «داعش توسط اسد با آزاد کردن 1500 زندانی و مالکی با آزاد کردن 1000 زندانی به‌عنوان یک نیروی تروریستی گردآوری شد برای این‌که به اسد کمک کنند». گزارشهای ماههای اخیر از رابطه فعال پاسداران با طالبان در افغانستان خبر می‌دهد.

سپاه با تشکیل ارتش سایبری با هزاران پاسدار و بسیجی به جاسوسی و کنترل اینترنت و ارتباطات مجازی مبادرت کرده و بسیاری از جوانان را از این طریق دستگیر کرده است. سپاه به هک کردن و تخریب شبکه‌های کامپیوتری سایر کشورهای منطقه و حتی کشورهای غربی نیز دست می‌زند. سازمان اطلاعات سپاه اقدام به پخش پارازیت روی شبکه‌های ماهواره‌یی کرده و اقدام به جمع‌آوری بشقابهای ماهواره‌یی مردم می‌کند.

پروژه‌های اتمی رژیم در اساس تحت کنترل پاسداران بوده است. مرکز تحقیقات سپاه از 1983 فعالیتهای خود برای دستیابی به سلاح هسته‌یی را آغاز کرد. مرکز تحقیقات سپاه پاسداران در سالهای بعد گسترش پیدا کرد و جهت مخفیکاری اسامی متعددی را بر خود نهاد و در نهایت تبدیل به سازمان «سپند» در وزارت دفاع رژیم شد. در 21آوریل 2017 دفتر شورای ملی مقاومت در آمریکا از ادامه فعالیت سازمان سپند بعد از برجام پرده برداشت.

سپاه از 1364 اقدام به تشکیل یگان موشکی کرد و با وارد کردن تکنولوژی از کره شمالی از سال 1372 به ساخت گسترده موشکهای بالستیک با قابلیت حمل کلاهک اتمی مبادرت کرد. سپاه در سال 1375 برای گسترش صنایع موشک، سازمان هوا-فضا را در وزارت دفاع ایجاد کرد. کارشناسان کره شمالی، به‌طور مستمر در ارتباط با سازمان هوا-فضا قرار داشته و در ساخت موشکهای بالستیک به رژیم یاری می‌رسانند. موشک یکی از مهمترین ابزارهای رژیم برای صدور بحران و جنگ‌افروزی و مداخله در منطقه است. سپاه علاوه بر صدور انواع موشک به کشورهای منطقه از جمله لبنان، فلسطین، یمن و عراق، در سوریه و لبنان کارخانجات موشک سازی دایر کرده است. موشکهای بالستیکی که از یمن به سوی عربستان پرتاب می‌شود، ساخت سپاه است. وزیر دفاع آمریکا 19آوریل 2017 گفت موشکهایی که حوثیها به سمت عربستان سعودی شلیک می‌کنند را تأمین می‌کنند.


سپاه با نقض آشکار قطعنامه‌های شورای امنیت به کشورهای منطقه به‌طور غیرقانونی سلاح صادر می‌کند. مطابق گزارش بان کی‌مون، دبیرکل سابق ملل متحد، در ژانویه 2017، سپاه اقدام به ارسال گسترده سلاح به یمن کرد. سپاه پاسداران به‌طور گسترده بمبهای کنار جاده‌یی را که در صنایع نظامی تولید می‌شود برای حمله به نیروهای ائتلاف در عراق ارسال می‌کرد.

سپاه پاسداران با پشتیبانی خامنه‌ای مفاصل اصلی اقتصادی ایران در عرصه‌های مختلف را در کنترل دارد و سالانه دهها میلیارد دلار درآمد خارج از کنترل ارگانهای رسمی به دست می‌آورد. این عرصه شامل نفت و گاز، صدور و ورود کالا و همچنین خدمات شهری و کشاورزی و غیره را شامل می‌شود. سپاه با ایجاد شرکتهای مختلف و همچنین در کنترل گرفتن برخی از اسکله‌های کشور ثروتهای مردم ایران را غارت و هزینه‌های جنگ و تروریسم خود را تأمین می‌نماید. یکی از ارگانهای اقتصادی وابسته به سپاه پاسداران قرارگاه خاتم‌الانبیاست که حدود 150هزار کارمند دارد.

اکنون با گذشت 38سال جنایت و تروریسم در داخل و خارج ایران، زمان حسابرسی توسط مردم ایران و اجرای عدالت فرا رسیده است. اولین قدم ضروری قرار دادن سپاه در لیست تروریستی سازمان ملل‌متحد  و آمریکا و اروپا و کشورهای منطقه و اعمال  تحریمهای همه‌جانبه علیه آن است. قدم بعد این است که بازوی جنگ و جنایت ولایت‌فقیه از کلیه کشورهای منطقه و به‌خصوص سوریه، عراق، یمن و لبنان باید اخراج شود. این تنها راه دستیابی به صلح و آرامش در منطقه است.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
11 اردیبهشت 1396 (اول مه 2017)