Monday, November 28, 2016

كنفرانس فراخوان به عدالت، محاكمه عاملان جنايت عليه بشريت در ايران و سوریه» در پاريس: مریم رجوی: سكوت و بي‌عملي جامعه جهاني در مقابل جنايات آخوندها در ايران و منطقه باید پايان يابد





هر راه حلی برای پایان دادن به داعش‌ در گرو اخراج كامل رژيم از منطقه به ویژه سوریه است. مردم ایران از این جنگ کثیف منزجرند و در کنار مردم سوریه ایستاده‌اند

روز شنبه 26 نوامبر جلسه یی زیر عنوان «فراخوان به عدالت، محاكمه عاملان جنايت عليه بشريت در ايران و سوریه» در حضور خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران و با شرکت شماری از شخصیتهای سیاسی و حقوقدانان برجسته فرانسوي و اروپايي و نمايندگان كشورهاي منطقه و شماری از مسئولان اپوزيسيون سوريه در سالن موتواليته پاريس برگزار شد.
خانم رجوی در سخنان خود سیاست آمریکا طی 16سال گذشته را سیاستی فاجعه بار برای مردم ایران و منطقه خواند که بیشترین کمک را به نظام ولایت فقیه کرده است. وی گفت: با آغاز به کار دولت جدید، مردم و مقاومت ایران و ملتهای منطقه انتظار دارند که در سیاست آمریکا تجدید نظر شود.
خانم رجوی تصریح کرد: در بحران کنونی منطقه، هر راه حلی برای پایان دادن نهايي به‌جنگ و ناامنی و مشخصاً مسأله داعش‌ در گرو پایان‌دادن به ‌دخالت‌های رژیم در منطقه و به ویژه در سوریه است. همكاري با آخوندها براي مقابله با داعش فاجعه بار است، باعث تقويت رژيم ايران و تروريسم ناشی از آن و تغذيه سياسي و اجتماعي داعش مي شود. خامنه‌ای اگر چه تلاش مي كند ادامه اشغالگری و خونریزی در سوریه را با یاوه‌هایی مثل دفاع از حرم توجیه کند، اما مردم ایران از این جنگ کثیف منزجرند و در کنار ملت شجاع و سرفراز سوریه ایستاده‌اند.
خانم رجوی گفت همه به‌یاد دارند که شش قدرت جهان به‌خصوص آمریکا تا چه اندازه در مذاکرات اتمی در برابر ‌این رژیم، کوتاه آمدند و به يك قدم عقب نشيني رژيم اكتفا كردند در همان موقع من بارها نسبت به این امتیازهای ناموجه و عدم اجراي قطعنامه هاي شوراي امنيت و جمع نكردن پروژه ضد ملي اتمي رژيم هشدار دادم. اما حتي همين توافق که می‌توانست فرصتی برای عبور رژیم از بحران‌هایش باشد؛ امروز نتیجه معکوس داده است. گرسنگی و فقر بیش از گذشته، زندگی مردم را در هم‌می‌کوبد، تصفیه‌حساب باندهای درونی رژیم سرباز کرده است و امروز آخوندها قادر نیستند مثل گذشته کنترل‌ تمام عیار بر باندهای درونی خود و بر اعتراضهای اجتماعی اعمال کنند. ولایت فقیه امروز از هر نظر در بن‌بست است. اما در برابر مردم و مقاومت ایران، راه تغيير رژيم و استقرار یک جمهوری كثرت گرا بر اساس جدایی دین و دولت، لغو حکم اعدام و برابری زن و مرد هموار تر شده است.
رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران گفت انتظار ما و مردم منطقه از جامعه جهانی این است که سیاست امتیاز دادن به‌رژیم ولایت فقیه و سكوت و بي‌عملي در مقابل جناياتش در ايران و منطقه را متوقف شود. به‌جای آن به مبارزه مردم ایران برای کسب آزادی و به‌خواست ملت‌های منطقه احترام گذاشته شود.
این جلسه که مدیریت آن را خانم سیلوی فاسیه از منتخبان فرانسوی عهده دار بود شخصیتهایی چون اینگرید بتانکورد سناتور وکاندیدای سابق ریاست جمهوری کلمیبا، فاطوماتو دیارا، قاضی دادگاه کیفری بین المللی یوگسلاوی سابق و دیوان کیفری بین المللی تا ۲۰۰۳، سناتوردیوید نوریس، کاندیدای سابق ریاست جمهوری ایرلند و مارسین اسکوینسکی، شهردار سابق ورشو، سر جفری رابرتسون، رئیس دادگاه ملل متحد برای سیرالئون، و فلورنس برتو شهردار منطقه 5 پاریس، اسقف ژاک گایو کشیش ترقیخواه فرانسوی، طاهر بومدرا، رئيس پيشين حقوق‌بشر هيأت يونامي و مسئول پرونده اشرف در ملل متحد؛ سخنرانی کردند
بخش مهمی از برنامه به سوریه و حلب شعله ور اختصاص داشت. که در آن شخصیتهایی چون سید احمد غزالی، نخست وزیر سابق الجزایر، صالح القلاب، سخنگوی دولت و وزیر پیشین تبلیغات اردن، هیثم مالح، از رهبران انقلاب سوریه و رئیس کمیته حقوقی در ائتلاف، میشل کیلو عضو هیات سیاسی ائتلاف، فرانسوا کولکومبه قاضی و حقوقدان فرانسوی، بریتا حاجی حسن، رئیس شورای شهر حلب و فاضل عبدالغني رئیس مرکز حقوق بشر سوریه به سخنرانی پرداختند.
در این جلسه همچنین شماری از زندانیان سیاسی از بند رسته و جوانان و نیروهای مجاهدین در داخل کشور که به تازگی ایران را ترک کرده اند، تجربیات و مشاهدات خود از سرکوب فراگیر در سراسر ایران و فعالیتهای مجاهدین در داخل کشور را بیان کردند. نمایشگاهی از تصاویر شهیدان 30هزار زندانی سیاسی قتل عام شده در سال 67 نیز مورد استقبال شرکت کنندگان در جلسه قرار گرفت.

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران

6 آذر 1395 (26نوامبر2016)

Wednesday, November 23, 2016

پیام مریم رجوی به اجلاس ایتالیا‌– ایران در سنای ایتالیا




روز سه‌شنبه دوم آذر (۲۲‌نوامبر) سمیناری در سنای ایتالیا در مورد وضعیت ایران برگزار شد. ریاست دو پنل این سمینار را آقایان جولیو ترتزی، نخست وزیر سابق و سناتور لوچو مالان به‌عهده داشتند.
در این پنل‌ها، در رابطه با وضعیت وحشتناک حقوق بشر و موج اعدام‌ها و سرکوب توسط رژیم حاکم بر ایران و همچنین مداخلات گسترده نظامی رژیم در کشورهای منطقه به‌ویژه سوریه بحث شد و از اقدامات سپاه پاسداران و نیروهای قدس رژیم در حمایت از تروریسم و کشتار شهروندان بی‌گناه پرده برداشته شد.
مریم رجوی طی پیامی به این جلسه گفت:
آقای وزیر ترتزی، سناتورها و نمایندگان محترم، دوستان گرامی!
با درود به‌‌همه شما از توجه‌تان به‌مساله ایران قدردانی می‌کنم. 
پس از توافق اتمی میان ملاها و شش قدرت جهانی، موضوع معامله تجاری با ایران چند پرسش اساسی را برانگیخته است؛ ازجمله این‌که:
ـ معامله با ایران که خواه ناخواه با شرکت‌های سپاه پاسداران و سایر نهادهای درگیر در پولشویی و تأمین مالی تروریسم انجام می‌شود، چه عواقب قانونی و مالی در پی دارد؟
ـ آیا روابط تجاری با ایران که عملیات کشتار مردم سوریه توسط ملاهای ایران را تقویت می‌کند، چه عواقبی برای خاورمیانه و برای امنیت اروپا دارد؟
ـ و سرانجام آیا تجارت با رژیم ایران با توجه به‌اوضاع سیاسی و اجتماعی این کشور از نظر اقتصادی آینده‌دار است؟
واقعیت این است که در لحظه حاضر ایران دچار یک بی‌ثباتی چند وجهی است. 
نخست بی‌ثباتی مالی. بحران اقتصاد ایران با تحریم‌‌ها شروع نشده که با لغو تحریم‌ها مهار شود. درنتیجه، به‌رغم لغو بخش زیادی از تحریم‌ها و دو برابر شدن صادرات نفت، امروز رکود و بیکاری عمیق‌تر شده، بخش مهمی از نظام بانکی کشور دچار ورشکستگی است و مخارج سپاه پاسداران برای عملیات امنیت داخلی و نیز جنگ در سوریه بخش‌ زیادی از درآمد کشور را می‌بلعد. هرج و مرج تصمیم‌گیری‌ها، بی‌‌ثباتی قوانین و فقدان امنیت قضایی، تضمین سیستماتیکی برای تجارت و سرمایه‌گذاری در ایران باقی نگذاشته است. 
دوم، بی‌ثباتی ناشی از درگیری رژیم ایران در جنگ و کشتار در سوریه، و عملیات جنگی و تروریستی در عراق، یمن و سایر نقاط، این رژیم را در باتلاق منازعات خاورمیانه فرو برده است. این جنگ‌ها نظام حاکم را دستخوش تنش و بی‌ثباتی دائمی کرده است. 
سومین بی‌ثباتی، ناشی از نزاع جناح‌های داخل حکومت است. تحت تأثیر آن، کابینه روحانی فلج شده است. بیش از هشتاد‌هزار پروژه به‌صورت نیمه تمام در کشور رها شده است. و هر دو جناح بیشترین نیروی خود را صرف از میدان‌ به‌در کردن هم کرده‌اند.
اما چهارمین بی‌‌ثباتی، ناشی از محاصره رژیم حاکم توسط نارضایتی‌های اجتماعی است که روزانه با تظاهرات و گردهم‌آیی‌هایی بی‌وقفه کارگران، معلمان، دانشجویان و سایر مردم ابراز می‌شود.
آخوندها برای مهار اعتراض‌ها بی‌وقفه در حال حلق‌آویز زندانیان‌اند. به‌تازگی معاون وزیر خارجه رژیم در مورد مذاكرات حقوق بشری با اتحادیه اروپا گفت: اعدام، خط قرمز ماست و نمی‌توانیم آن را كنار بگذاریم. در چنین اوضاعی، تجارت با این رژیم:
اولاً، مردم ایران را از نظر اقتصادی فقیرتر و از نظر سیاسی بیشتر تحت سرکوب قرار می‌دهد، زیرا باعث تقویت سپاه پاسداران می‌شود.
ثانیاً، باعث تشدید جنگ‌افروزی ملاها در خاورمیانه و ناامن کردن کل دنیا به‌ویژه اروپا با تهاجم‌های تروریستی و سیل پناهندگان است. 
ثالثاً، از نظر مالی و اقتصادی نیز بی‌آینده است. 
سیاست صحیح و آینده‌نگرانه این است که جامعه جهانی به‌ویژه دولت‌های غرب از رژیم ایران که سرچشمه بی‌ثباتی و جنگ‌افروزی است فاصله بگیرند و مقاومت مردم ایران برای آزادی و دمکراسی را به‌رسمیت بشناسند.
از همه شما متشکرم.

فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور در آستانه ۱۶ آذر روز دانشجو




هفته خیزش و اعتراض در هرزمان هرمکان 
”مرگ بر اصل ولایت فقیه - زنده باد ارتش آزادی“ 
پیام دادخواهی، نبرد تا رهایی
دانشجویان‌ مجاهد و مبارز! 
جوانان آگاه و آزاده ایران !
با درود به سه اخگر شعله ور ۱۶آذر ۱۳۳۲شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا، و همه شهیدان دانشجو در نبرد رهاییبخش با دیکتاتوری‌های شاه و شیخ، به استقبال روز دانشجو می رویم. این درشرایطی است که ملت خیانت شده ما به خیزش فرزندان آگاه و فداکارش در دانشگاهها علیه استبداد دینی چشم دوخته و ایران سراسر فریاد دادخواهی و نبرد برای رهایی است:
از اجتماع مردم در آرامگاه کوروش کبیردر پاسارگاد تا زنجیرهای انسانی حمایت و حفاظت از کارون و زاینده رود؛
از تجمعات دلسوختگان دریاچه ارومیه و خشم وخروش فرزندان ستار خان در تبریز و سراسر آذربایجان؛
از حرکت اعتراضی لرهای غیور بختیاری تا دادخواهی مادران داغدار جوانان اعدام شده اهل سنت؛
از تظاهرات مادران و زنان شجاع میهن علیه تبعیض و تحمیلات ارتجاعی تا اعتراضات خستگی ناپذیر معلمان و فرهنگیان و کارگران و زحمتکشان و مقاومت زندانیان سیاسی.
زمان، زمان برخاستن است.دانشگاه و دانشجو می تواند و باید به پاخیزد و نقش پیشگام خود را در ارتقاء مبارزاتی و سیاسی اعتراضات اجتماعی برعهده بگیرد.
این، پیام روز دانشجو و پیام خون شهیدان مجاهد و مبارز جنبش دانشجویی است؛ به ویژه در شرایطی که تعادل خلافت خامنهای بیش از همیشه برهم ریخته است.
آثار زهر اتمی وضربات افشاگرانه مقاومت ایران بر بساط بمبسازی، بعداز انتخابات آمریکا با شدتی مضاعف دربحران درونی حاکمیت بارز میشود و برجام به بن بست رسیده را حتی اعضای تیم روحانی، بدتر از ترکمن چای می دانند.
هزینه های کلان خامنه ای برای حفاظت از دیکتاتورخون آشام سوریه، دردرون نظام هم به زیر سئوال می رود و حتی پاسداران نظام از خود می پرسند چرا باید با مردم سوریه بجنگیم؟! چرا باید درکشتار فلسطینیها در یرموک دمشق شرکت کنیم؟!
برملاشدن پرونده های دزدی و فساد دربار خامنه ای، جامعه بهت زده را تکان می دهد و هراس از فوران خشم غارت شدگان و مردم به ستوه آمده از چپاولهای بی حد وحساب، مجلس ارتجاع را می لرزاند.
در بحبوحه اعتراضات دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف علیه گماشتگان حکومتی، همزمان با آغاز سال تحصیلی و پیروزی مقاومت ایران در انتقال امن و سلامت مجاهدان اشرفی، فقط انتشار یک تصویر از مریم رجوی در نشریه فارغ التحصیلان این دانشگاه، نظام سست بنیادآخوندی، از مجلس و دولت تا ارگانهای امنیتی و کارگزاران دانشگاهی را سراسیمه می کند
دانشجویان‌ ایران!
جوانان اشرف نشان!
درحالی که مجاهدان پیشتاز اشرفی و شورای ملی مقاومت ایران بعنوان یگانه جایگزین دموکراتیک درآستانه دوران جدیدی از اعتلا و تهاجم انقلابی قرار گرفته اند،حلقه های انزوا و طرد بین المللی ومنطقه یی و بحرانهای بی علاج اقتصادی و اجتماعی، برگلوی خلافت فاسد و ارتجاعی تنگتر می شود.
ستاد اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران، عموم دانشجویان، دانش‌آموزان و جوانان اشرف‌نشان را به برپایی هفته اعتراض و خیزش با شعارهای «پیام دادخواهی، نبرد تارهایی»،«مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر اصل ولایت‌ فقیه، زنده باد ارتش آزادی» فرامی‌خواند.
-برای درهم ریختن بساط اشغال دانشگاهها توسط چماقداران بسیجی و لباس‌شخصی های خامنه ای و برای اخراج و انحلال نمایندگیهای ولی فقیه و باندهای بسیجی در دانشگاهها، عزم جزم کنید!
-از مبارزه شجاعانه مادران شهیدان و مقاومت دلیرانه زندانیان سیاسی حمایت کنید و شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»را به شعار اعتراضات اجتماعی تبدیل کنید!
-در حمایت از خانوده های داغدار اعدام شدگان و برای برهم زدن بساط جنایتکارانه اعدام و برپا کردن چوبه های دار و ارعاب در ملاء عام، بپاخیزید!
-در همبستگی با اعتراضات فرهنگیان و معلمان،کارگران و پرستاران و جنبش‌های اعتراضی همه ملیتها و پیروان مذاهب مختلف، فریاد«اتحاد، مبارزه، پیروزی» را طنین افکن کنید و جام زهر حقوق بشر را به حلقوم استبداد خون آشام مذهبی بریزید!
-تیمها، دسته‌ها و یکانهای ارتش آزادی را به قدر توان، در هر زمان، هر مکان و در هر فرصت برای کارزار سرنگونی آماده کنید!
قیام و نبرد رهاییبخش تا سرنگونی فاشیسم مذهبی بهپیش می‌تازد.

نصر من الله و فتح قریب - مرگ بر این رژیم مردم فریب
سلام بر خلق ـ سلام بر آزادی ـ درود بر رجوی
ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور
آذر ۱۳۹۵

ایران: فراخوان نجات زندانیان سیاسی در حال اعتصاب غذا





مقاومت ایران مراجع بین المللی مدافع حقوق بشر به ویژه کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران را به اقدامی فوری و مؤثر برای رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی در حال اعتصاب غذا فرا می خواند. فاشیسم دینی حاکم بر ایران نه تنها به خواستهای برحق زندانیان سیاسی پاسخ نمی دهد بلکه با پرونده سازی و ممانعت از رسیدگیهای درمانی ضروری، آنها را تحت آزار و شکنجه مضاعف قرار می دهد.
- مرتضی مرادپور در سلولهای انفرادی زندان مرکزی کرج در بیست و نهمین روز اعتصاب غذا، از ناراحتی قلبی رنج می برد و دژخیمان از مراقبتهای مورد نیاز وی جلوگیری می کنند. شکنجه گران وی را که در اعتراض به ادامه بازداشت خود دست به اعتصاب غذا زده به شدت مورد ضرب و جرح قرار دادند و او را از زندان تبریز به سلولهای انفرادی زندان مرکزی کرج تبعید کردند.
- آرش صادقی در بند ۸ زندان اوین، در سی امین روز اعتصاب غذا، از تپش شدید قلب و تنگی نفس و درد کلیه رنج می برد. روز اول آذر وی در اثر افت شدید فشار خون بیهوش شد اما دژخیمان اعزام او به بیمارستان را مشروط به پوشیدن لباس زندان و زدن دستبند و پابند کردند. او در سال ۹۳ بازداشت و به اتهام «اجتماع و تبانی علیه نظام و توهین به مقدسات» به ۱۹ سال حبس محکوم شد.
- وحید صیادی نصیری در بند مخوف قرنطینه اوین بر اثر ۳۸ روز اعتصاب غذا دچار کاهش شدید وزن و افت فشار خون شده است. او در اعتراض به ۱۳ ماه بلاتکلیفی و عدم رسیدگی به پرونده اش دست به اعتصاب غذا زده است. دژخیمان برای تنبیه او را به بند قرنطینه (بند ۴) اوین منتقل کردند. زندانیان در این بند تحت شکنجه و فشار بیشتر قرار دارند و از ابتدایی ترین حقوق خود از جمله حق ملاقات و دسترسی به نیازهای پزشکی محروم هستند. او در مهر ۹۴ دستگیر و به اتهام «توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام» به هشت سال زندان محکوم شد.
- مهدی و حسین رجبیان دو برادر هنرمند زندانی در بند ۷ زندان اوین، در بیست و پنجمین روز اعتصاب غذا به سر می برند. مهدی رجبیان طی روزهای اخیر به دلیل خونریزی معده به بیمارستان منتقل شد، اما بدون درمان مناسب به زندان بازگردانده شد. برادرش حسین نیز دچار عفونت کلیه چپ شده است. این دو هنرمند در مهرماه ۹۲ در دفتر کارشان در شهر ساری دستگیر و به اتهام «تبلیغ علیه نظام و توهین به مقدسات» به سه سال حبس محکوم شدند.
-امیر امیر قلی در بند ۸ زندان اوین از روز ۲۶ آبان در اعتراض به عدم تفکیک جرائم زندانیان و عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زده است. عوامل باندهای مافیایی رژیم در زندان به تحریک دژخیمان او را با چاقو مورد حمله قرار داده و مجروح کردند. شکنجه گران از درمان جراحت وی جلوگیری نمودند. آقای امیرقلی در دی ۹۴ دستگیر و به اتهام «اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و...» به پنج سال زندان محکوم شده است.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۲ آذر ۱۳۹۵ (۲۲ نوامبر ۰۱۶)

Tuesday, November 22, 2016

دادخواهی مجدد زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد در مورد اعدام برادر و خواهرش در قتل‌عام ۶۷




زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد به‌دنبال دادخواهی‌اش در تاریخ 27آبان95 حول علت اعدام خواهر و برادرش در قتل‌عام 67، که مورد حمایت گسترده زندانیان سیاسی، ایرانیان آزاده و مجامع بین‌المللی قرار گرفت، طی نامه مجددی، دادخواهی انجام شده را پیگیری کرده است. این زندانی سیاسی در این نامه نوشته است:
«نظر به این‌که اینجانب مریم اکبری منفرد، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، روز شنبه 95/7/24 با ارائه شکواییه رسمی، از دادسرای تهران خواستار تحقیق پیرامون موضوع اعدام خواهر و برادرم در سال ۶۷ و روشن شدن جزییات آن، از جمله معرفی مسئولان اعدام آنان شده‌ام، درخواست دارم:
۱ـ اعلام کنید که شکواییه اینجانب برای رسیدگی به کدام شعبه ارجاع شده است.

۲ـ از آنجایی که یکی از مقامات دادستانی در یک توضیح شفاهی به همسرم گفته‌اند که مسئولان قتل‌عام سال ۶۷ از جمله خواهر و برادرم یا مرده‌اند و یا پیر شده‌اند، می‌خواهم اسامی آنها را چه مرده باشند و یا خیلی پیر شده باشند بدانم. همچنین بدانم چرا و چگونه خواهر و برادرم که در حال گذراندن دوران حبس خود بودند و برادرم علاوه بر حکم سه سالی که داشت در زندان بود را اعدام کرده‌اند.

۳ـ یک مقام دادستانی به خانواده‌ام در پاسخ به این درخواست من در شکواییه که گفته‌ام می‌خواهم بدانم خواهر و برادرم کجا دفن شده‌اند گفته است در گورستان خاوران دفن شده‌اند. می خواهم بدانم آیا این یک اطلاع درست است و اگر محل دفن آنها در خاوران است در کدام بخش این گورستان و با کدام مشخصات دقیق مکانی.

یاد آوری می‌کنم برادر کوچکترم عبدالرضا اکبری منفرد در سن ۱۷ سالگی در سال ۵۹ به‌دلیل این‌که نشریه مجاهد پخش می‌کرد دستگیر و به سه سال حبس محکوم شده بود اما با وجود این‌که سالها بود مدت حبس خود را گذارنده بود مقامات قضایی از آزادی او خودداری کرده بودند و در سال ۶۷ اعدام شد.

در مراسم شب هفت برادر دیگرم علیرضا که در ۲۸ شهریور سال ۶۹ به اتهام هواداری از مجاهدین اعدام شده بود، مأموران امنیتی به برگزارکنندگان مراسم حمله کردند.. و حضار، از جمله مادر و خواهر رقیه اکبری منفرد را نیز دستگیر کردند...

خواهر اینجانب که مادر یک دختر خردسال بود به ۸ سال زندان محکوم شد و در سال ۶۷ در حالی که فقط یک سال تا پایان اتمام مدت محکومیتش باقی مانده بود اعدام شد.

با توجه به این‌که اعلام شکایت در مراجع بین‌المللی تنها پس از آن ممکن است که به مراجع داخلی شکایت شده باشد و با عنایت به مستندات و مستدلات حقوقی که در شکواییه رسمی خود ارائه کرده‌ام، یک بار دیگر تأکید می‌کنم، اینجانب مریم اکبری منفرد، خواستار تحقیق پیرامون اعدام غیرقانونی خواهر و برادرم و روشن شدن جزییات آن، از جمله مسئولان واقعه مرگ آنان، دریافت کیفرخواست و سایر مدارک پرونده‌یی آنان و رسیدگی کیفری وفق قوانین موضوعه به‌خصوص اصل ۳۴ قانون اساسی که دادخواهی را حق مسلم هر فرد می‌داند می‌باشم.

همچنین با توجه به این‌که نشانی محل دفن آنها هیچگاه به خانواده اعلام نشده است، درخواست روشن شدن چگونگی اعدام و محل دفن آنها را نیز دارم.

مریم اکبری منفرد
بند زنان زندان اوین».

وخامت حال و بیهوش شدن زندانی سیاسی آرش صادقی در بیست و چهارمین روز از اعتصاب غذا




بنا به گزارش منتشر شده وضعیت زندانی سیاسی آرش صادقی در بیست و چهارمین روز اعتصاب‌غذا وخیم است. این زندانی سیاسی در اعتراض به نقض مکرر قانون در پرونده خود و همسرش، گلرخ ایرایی، از روز دوشنبه سوم آبان، اقدام به اعتصاب‌غذا کرده است.
وی طی مدت اعتصاب‌غذا با افت فشار شدید و کاهش وزن مواجه شده و حالش وخیم و دچار بیهوشی شده است.
قابل ذکر است که آرش صادقی در ۲ اسفند ۹۴ در بیدادگاههای آخوندی به ۱۹ سال حبس محکوم شده بود. پیش از این تاریخ در دادگاه بدوی به وی ۱۵ سال حبس داده بودند.
سازمان عفو بین‌الملل در همان تاریخ با انتشار بیانیه‌یی محاکمه زندانی سیاسی «آرش صادقی» و همسرش «گلرخ ابراهیمی» را ناعادلانه دانست و صدور حکم زندان آنها را محکوم کرد. خاطرنشان می‌شود گلرخ ابراهیمی نیز به شش سال حبس محکوم شده و هم‌اکنون در زند‌ان به‌سر می‌برد.
۱۸ اسفند ۹۴: سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌یی محاکمه زندانی سیاسی «آرش صادقی» و همسرش «گلرخ ابراهیمی» را ناعادلانه دانست و صدور حکم زندان آنها را محکوم کرد.
بر اساس حکم بیدادگاه رژیم آرش صادقی به پانزده سال زندان و گلرخ ابراهیمی به شش سال و نوید کامران و بهنام موسیوند نیز هر کدام به ۱۸ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
بنا بر رأی بیدادگاه تجدید نظر و با احتساب احکام تعلیقی قبلی، آرش صادقی به ۱۹ سال، گلرخ ابراهیمی به ۶ سال، بهنام موسیوند به ۳ سال و نوید کامران به ۱ سال حبس تعزیری محکوم شدند. عفو بین‌الملل خواستار لغو این احکام گردید.
روز یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ بیدادگاه تجدید نظر که در شعبه ۵۴ به سرکردگی قاضی دژخیم پور عرب تشکیل شد، احکام دانشجوی زندانی آرش صادقی و سایر دوستانش را تأیید و ابلاغ کرد.
آرش صاد

دکتر محمد ملکی: مسئول تمامی اعدامها و کشتارها در ایران شخص خامنه‌ای است





دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب ضدسلطنتی در مصاحبه‌یی خامنه‌ای را مسئول تمام اعدامها و کشتارها دانست.
وی در ابتدای این مصاحبه درباره فساد در رژیم آخوندی گفت: در مورد دیکتاتورها به این رسیدم که ریشه فساد در جامعه دیکتاتورهایی که بر جوامع حکومت می‌کنند اگر تاریخ رو مطالعه کنید فساد ظلمه، فساد تجاوزه، فساد به حرفهای مردم در جامعه گوش ندادنه، … حالا من گذشته رو میذارم کنار میریم جلو. داستانی رو براتون بگم؛ آقای خمینی وقتی خودش رو مطرح کرد بدلایلی می‌دونید بعد از انتقادی بود که در مورد لایحه ایالتی و ولایتی مطرح شد در مجلس، به چیزهای دیگه ش کار نداشت، به دو نکته ش کار داشت، یکیش به زنها که حق رأی داده بود و یکی هم حق داره هر کسی به کتاب مقدس خودش قسم بخوره. ایشون گفته بود حق رأی دادن زن خلاف شرع مقدس اسلام هست. بعد دیدیم که ایشان چه موضعی گرفت. بنظرم دروغ ریشه فساد است. همان‌طور که در کتاب مقدس اسلام هم می‌گوید که ان المنافقین والکاذبین. اینا حرفهای بی‌معنی است که اینا میگن منافق کسی ست که دروغ میگه. یعنی اون چیزی رو که میگه نیست میگه من هستم و ما این قسمت رو متأسفانه در آقای خمینی از اول دیدیم. باز من یک مثال دیگری بزنم. من در قبل از انقلاب به‌دلیل این‌که چند دور خارج بودم و تحصیل می‌کردم و با انجمنهای فارسی زبان در تماس بودم و وقتی هم به ایران برگشتم خب این تماس را حفظ کردم و با انجمنهای دانشجویی و… مرتبط بودم. یادتون هست که آقای خمینی با سردبیر لوموند مصاحبه کرد که توی آرشیو هست. حرفهای خوشگل و قشنگ می‌گفت که جمهوری ما عین جمهوری شماست و ما آزادی میدیم و… بعد هم گفت ما برق رو مجانی می‌کنیم آب رو مجانی می‌کنیم… خب کسانی که می‌شناختن میدونستن که این‌طور نیست و دروغ هست و… می‌گفت اتوبوس رو مجانی می‌کنیم. بعد دیدیم که چه بر سر ملت آمد و… 

فساد در جامعه ریشه در رهبران جامعه داره، اگر رهبری اهل تجاوز، ظلم، ستم، مردم آزاری، کشتار و و و نباشه این جامعه هم آرامه و جامعه هم به این سو نمیره. نمونه ش رو در بعضی از کشورهای اروپایی ما می‌بینیم. ببینید همین انتخابات اخیر آمریکا این آقای ترامپ هیچکسی فکر نمی‌کرد که با اون حرفهایی که میزنه و با او ن ژستهایی که می‌گرفت و اینا انتخاب بشه ولی دیدیم که مملکتی که دموکراسی هست و… انتخاب شد.
فسادی که جامعه ما رو گرفته، جامعه ما فساد وحشتناک هست، دیشب بود پریشب بود، داستان آقای شجونی مطرح شد، قبلش طوسی مطرح شد، قبلش لاریجانی مطرح شد. این قضیه ریشه در بالا داره. جمله‌ای از سعدی ست که نگاه کن در حاکمیت بالاش چیکار می‌کنه جامعه همون رو می‌کنه. … صحبت از دزدیهای میلیاردی، چون از سر حاکمیته بی‌پاسخه. اگر از آقای مرتضوی میدزدند و اموال بازنشستگان رو به یغما می‌برند و بعد هم منکر می‌شند 120 ضربه شلاق می‌زنند. منی که استاد دانشگاه بودم وقتی انقلاب فرهنگی کردن من قبول نکردم و گفتم آقا این خیانته. خیلی حرف بود که به خمینی بگی خیانت… خب گرفتند و.. زندگی م رو متلاشی کردند.. که هنوز هم متلاشی هستش. اون آقایی که اعتراف می‌کنه به آدم کشی و… معذرت می‌خوام… یعنی آدم کشته دیگه، یا این کثافتکاری جدیدی که آقای سعید خان طوسی کرده که وابسته به بیت رهبری هم هست، ایشون می‌خونه و چهچهه میزنه قرآن می‌خونه، آدم کیف می‌کنه اونوقت وقتی افشا میشه یواش یواش دارن از بین می‌برن، محوش می‌کنن که یه چیزای دیگه رو مطرح می‌کنن تو جامعه از بینش می‌برن (مسأله طوسی را)، مثلاً مسأله انتخابات ترامپ، الآن تمام بحث رادیو و تلویزیون همه بحث ترامپ هست. که اون مسأله مالیده بشه، توجه می‌کنین؟ اون مسأله از ذهنها بره. (مسأله فساد در بیت رهبری و طوسی) من خیلی معذرت می‌خوام که یخورده گستاخ حرف می‌زنم من زبانم زبان توده‌یی است. شما می‌بخشید… دوست هم ندارم لفظ قلم حرف بزنم و کلمات خارجی بکار ببرم و اینا این رو از من ببخشید همه مردم ببخشند.. این وضعی است که در مملکت وجود داره. و من معتقدم ریشه فسادی که از هر نظر جامعه رو فراگرفته از هر نظر سیاسی اقتصادی اعتیاد. من امروز یک چیزی رو دیدم. من بچه تجریشم با خواهرزاده‌ام اومدم صحبت می‌کردیم، من دیدم تو تجریش تازگیها عطاریها درست شده، گفتم بابک چقدر عطاری درست شده؟ قبلاها تجریش یه دونه عطاری داشتیم حالا خب جمعیت زیاد شده درسته ولی این همه عطاری که اون گفت که دایی جان اینا عطاری نیستن، اینا مواد از این شیمیایی و اینا میفروشن لای اون چیزا میفروشن و اینا سودشون در اونجاست. واقعاً وحشت کردم خدا شاهده وحشت کردم که ببینید ما به کجا رسیدیم که قبلاً حالا تریاک می‌کشیدن بچه‌ها دیوانه می‌شن، بعد از یه مدتی که مصرف می‌کنن دچار هذیان می‌شن، دچار افسردگی می‌شن بهرحال یا خودکشی می‌کنن یا اصلاً میمیرن. خب فساد به این صورت در اومده حالا در هر زمینه‌ایش. اگر در گذشته فسادی در اومده یه هزار تومان ده ‌هزار تومان بیست هزارتومان تو جیبش میذاشتی به‌اصطلاح رشوه می‌گرفته الآن دیگه یه میلیارد و صد میلیارد و دویست میلیارد و مطرح هست. روز بروز جمعیت زیادتر میشه. یا بیکاری، بیکاری وحشتناکه این آماری که میدن سه میلیون اینا من که میرم با این پای لنگم میرم تو مردم ببینم چه خبره می‌بینم مردم گْله گْله نشستن. ما توی ونک نشسته‌ایم، شما نمی‌دونید زیر پل مدیریت چه خبره؟ لای اون درختا چه غوغایی ست و شب نیست که یکی دوتا از اینایی که نئشه می‌شن و ماشینهای آخرین سیستم اینا میان اینا رو درد و داغون می‌کنن و سپورا صبح جمع می‌کنن. و این شرایطی ست که ما توش زندگی می‌کنیم. این فساد ریشه ش در رأس امور هستن فاسد نبودند، فساد دامنه ش به جامعه گسترش پیدا نمی‌کرد. من یک نکته دیگه هم بگم؛ این آقای شجونی؛ خب من گاهی پنجشنبه‌ها میرم با بچه‌ها کمکم می‌کنند میرم کوه، چون باید برم اگر نرم تحرک ندارم پام به‌اصطلاح فلج میشه. ما شنیدیم که این آقای شجونی درکه رو، اون صد متر اول رو آقای شجونی میخره بعد الآن هکتارها زمینهای اونجا رو چیز کرده، اینا رو بچه‌های درکه میگن. به گردن خودشون. گرفته بوده به اسم خودش کرده بوده و خواسته چی درست بکنه و… خب دیگه اینا مسئولان مملکتن اینا دوستان رهبر هستن عرض کنم که همپالکی هستن و اینا. وقتی از اونجا اجازه می‌گیرن امکان می‌گیرن که بدزدن و بچاپن و… نتیجه مملکت این میشه که اونطرف می‌بره اینطرف میده، یعنی از یک طرف ثروت انباشته، وحشتناک و از یک طرف فقر واقعاً بینظیر.
شما نیستید این‌جا تو تهران ماشینهایی می‌بینیم که من که اصلاً اسمهاشون رو هم نمی‌دونم… . یه ماشین قدیمی چی بود اسمش پیکان، حالا میگن یه ماشینهایی اومده سه میلیارد چهار میلیارد پنج میلیارد قیمتشه. میلیارد! نمی‌دونم بهرحال من اصلاً نمی‌تونم حساب کنم یعنی چی؟ من با زیر دو میلیون حق بازنشستگی گرفتن و یک میلیونش رو خرج دوا و درمون اوضاعم و قرص و اینا کردن؛ من نمی‌فهمم اونا چه جوری زندگی می‌کنن ما چه جوری زندگی می‌کنیم. خیلی معذرت می‌خوام.
وی در پاسخ به این سؤالی درباره دستگیری اسماعیل عبدی و گلرخ ایرایی اظهارات معاون وزارت‌خارجه که اعدام را خط قرمز نظام دانسته است گفت: 
خب بینید اعدام کشتار اصلاً اینا با این چیزا زنده هستند. مملکتی که افرادی مثل نرگس محمدی رو شانزده سال زندان میدن واقعاً وحشتناکه، یا صادقی رو، جناب صادقی رو، یا سیوند رو یا یه معلم مظلوم رو می‌گیرن و می‌برن و حکمهای آن‌چنانی میدن، خانم فاطمه مثنی رو عرض کنم که ده سال میدن، شوهرشو ده سال میدن (حسن صادقی)، بچه‌هاشون سرگردون. حالا سر این بچه‌ها شون چی میاد؟ چه مشکلاتی ایجاد می‌کنه اینا چیزی ست که داره اتفاق میافته دیگه، شما تعجب نکنید؛ معلم رو بگیرن ببرن. یا خانم آقای صادقی رو میریزن تو خونه ش در رو بشکنن (گلرخ ایرایی). حالا شوهرش یه کاری کرده، بیچاره چیکار کرده نقد کرده دیگه، یه اسلحه که دیگه نگرفته موشک که هوا نکرده نقد کرده بر حاکمیت. من صادقی رو خوب می‌شناسم شاگرد من بوده میومده این‌جا (آرش صادقی) می‌رفته گویا مدتها زیر بازجویی بوده تو چرا خونه دکتر ملکی می‌رفتی؟ گفته خب استادم بوده می‌رفتم سؤال می‌کردم چیز می‌کردم خب این شرایط رو که دارن روز بروز بدتر می‌کنن. من معتقدم که این آقای روحانی باید عمامه ش رو یه کمی بکشه بالا، توجه می‌کنید؟ که موهاش رو از قضا ببینن که چقدر سفید شده و از موهای سفیدش خجالت بکشه. آخه یعنی چی؟ این میگه که ما مسئول نیستیم ما نمی‌دونم مزخرفاتی که میگن که دادگستری مستقل هست و ما در ایران دادگستری مستقل داریم. چطور در مورد این بچه‌های بیگناه، این بچه‌هایی که جز انتقاد هیچ کاری نکردن دادگستری مستقل هست و مستقل عمل می‌کنه، هرکاری دلش می‌خواد بکنه اونوقت سعید مرتضوی رو عرض کنم که سعید طوسی و دیگران و دیگران و شجونی و مجونی و از این تیپها رو آدم؛ 
من توی یکی از سایتها دیدم که نوشته بود که شما به آقای مرتضوی صد و بیست ضربه شلاق زدید، ولی این شلاق رو کی میزنه کی می‌خوره؟ مثل اون مهریه‌ای که کی می‌گیره کی میده!؟ من واقعاً معذرت می‌خوام من واقعاً بلد نیستم از این حرفای آن‌چنانی بگم، من حرف توده مردمْ می‌زنم، من هر روز با این وضع مزاجی ام با این حالم از ونک سوار میشم میرم تجریش؛ فقط برای این‌که ببینم مردم چی میگن؟ مردم چه بحثی دارن؟ چه صحبتی دارن؟ توده مردم چه رنجی می‌کشن؟ چه بدبختیهایی می‌کشن؟ خب این در هر حال من تجربه خودم این شد که با توده باشم، همنشین توده‌ها باشم. بنابراین شما توقع نداشته باشین که حرفای گنده گنده بزنم.

دکتر ملکی در پاسخ به سؤالی درباره فساد در رژیم آخوندی گفت: والله نظام که بخوام از فساد تو نظام بگیم که نظام سرتاسرش فاسده ولی من نمی‌فهمم آقای خامنه‌ای این‌که میگه که باید تغییرش بدیم یعنی چی؟ یعنی باید بیشتر بکشیم یا کمش بکنین، خط قرمز یعنی چی؟ یعنی باید اونور خط کم کشت کمتر کشتن معتادهاست، اینور خط کمتر کشتن سیاسی هاست اونایی که نقد کردن… عرض کنم من این چیزا رو نمی‌فهمم من این‌قدر رو میدونم که شخص آقای خامنه ای؛ اینو با کمال شجاعت میگم حاضرم جانمم سر این بذارم؛ عامل و مسئول تمام این بدبختی‌ها، این اعدامها، این کشتارها اینا شخص ایشونه و به‌هیچ‌وجه هم نمیتونه خودش رو مبرا بکنه و بگه من نمی‌دونستم و اطلاع نداشتم و نمی‌دونستم تو جامعه چی میگذره و اینا؛ همش (حرف). بارها خودش گفته که جزئیات و وقایعی که در مملکت میگذره اطلاع دارم و مسلماً هم اطلاع داره. هستن کسایی که بگوشش برسونن، البته ممکنه چپ و راست بزنن ولی اطلاع داره و ایشون نمی‌شه که اطلاع نداشته باشه. من مسئول اصلی رو ایشون میدونم و اطرافیانش.

وی در پایان در پاسخ به سؤالی درباره فقر و فحشا در جامعه و این‌که چشم‌انداز را چگونه می‌بینید گفت: من چشم‌انداز رو بارها و بارها گفتم نسبت به آن خوشبینم. من مطالعاتی که نسبت به دیکتاتورها و نسبت به دین داشتم از قدیم، از صدر اسلام عرض کنم فرعون و نمرود و کی و کی و… تا تا امروز تا محمدرضا تا آقای خمینی و آسیدعلی، به این نتیجه رسیدم که اینها در این جریانهای مسئول هستن و مسئولیت شون هم غیرقابل انکاره. من یک جمله‌ای دیروز دیدم از دختر بسیار بسیار خوبم، پرستو فروهر، جلوی چشمش مادرش رو تکه‌تکه کردن، به سینه مادرش هجده تا چاقو زدن حالا دیده یا شنیده درهرحال ولی از روز اول نگفتش که ما می‌خوایم انتقام بگیریم. یک جمله‌ای داره در یک مصاحبه‌یی اخیراً کرده من این جمله رو می‌خونم من دلم می‌خواد این رو حتماً یک جوری تکرارش بکنید که مردم این جمله رو هی تکرار بکنن، تو کوه میرن به‌دستشون بنویسند پارچه بنویسن… . ببین این جمله چقدر زیباست! میگه دادخواهی روندی برای آگاهی بخشی ست! به به ما دادخواهی می‌خوایم بکنیم که این یه روندی بشه برای بیشتر آگاه شدن مردم؛ چون بقول خیلی از دانشمندان علت شکست غالب انقلابها این هست که مردم اول آگاه نمی‌شن بعد انقلاب که می‌کنن، مردم ناآگاه انقلاب می‌کنن. می‌گوید دادخواهی روندی برای آگاهی بخشی ست نه انتقام جویی. این حرف خیلی زیباست. بابا والله بخدا بتمام مقدسات به هرچی که حکومت رو ملعون قبول داره ما که صحبت از دادخواهی می‌کنیم؛ ما که صحبت از جنبش دادخواهی می‌کنیم فقط می‌خوام آگاهی مردمْ ، اینا بیان حرفاشونو بزنن بگن چیکارها کردن آگاهی مردم زیاد بشه؛ قصد انتقامجویی نداریم. من بخدا اگه بتونم اون بازجوم ْ عنوان کرده بودم؛ زنده ست مرده ست بیارن جلوم؛ آقای کمالی رو میگم خب به حساب اون صدها چکی که خورده، اون سری که به دیوار کوبیده آویزونت کرده اون شلاقهایی که بهت‌زده یه تلنگر بهش بزن. بخدا نمی‌کنم اینکارو! یه تلنگر! فقط تو چشاش نگاه می‌کنم که اونم تو چشای من نگاه کنه! بله این هست که درهرحال من استدعا دارم و اینو باز هم می‌خونم دادخواهی روندی برای آگاهی ست نه انتقام جویی. همه اینو بدونن از مقامات بالای مملکت تا پایین که وقتی صحبت از دادخواهی میشه فکر نکنن که اینا رو می‌فرستن همه رو تو دادگاه و همه رو محکوم به اعدام کنند و همه رو. بکْشند و همه کارهایی رو که اینا کردند.. تکرار بکنند و این تسلسل همینجوری تصور؛ ! نه نه نه نه هرگز دنبال این نیستیم ما. ما معتقدیم که دادخواهی فقط برای آگاهی مردمه نه برای انتقامجویی! والسلام“.

Monday, November 21, 2016

کودکان حلب اولین قربانیان جنایات جنگی + تصاویر




تلویزیون سی.ان.ان ۲۹ آبان ۹۵: 
کودکان حلب اولین قربانیان بمبارانهای رژیم اسد و روسیه هستند. آنها از آتش‌بس روسیه تنها مرگ را به دست آورده‌اند. گزارشی از سی.ان.ان:
ممکن است جوانترین قربانیان این جنگ، جهان بدون جنگ را نشناسند، حملات هوایی و نابودشدن، بخشی از زندگی عادی آنها شده است. خبرنگار سی.ان.ان با برخی از قربانیان آن که نمی‌توانند فرار کنند مصاحبه کرده است: خبرنگار سی.ان.ان: کودکان شرق حلب بسیار جوانتر از آن هستند که پیش از جنگ را به‌خاطر بیاورند و زندگی پیش از بمباران خانه‌ها، بیمارستانها و مدارسشان را به‌خاطر بیاورند.
بسیار جوانتراز آن هستند که بفهمند چرا کسی ممکن است چنین کاری با آنها انجام دهد. چطور کسی ممکن است چنین کاری بکند!
دختری که در زیر پتوی قرمز است برای مردن بسیار جوان بود. او تنها یکی از بچه‌هایی بود که چهارشنبه کشته شد. یکی از دهها نفری که در دومین روز حملات هوایی رژیم سوریه کشته شد.
محمد یک معلم است که قرار است پدر شود، همسر او ۷ماهه باردار است، او یک پسر است.
محمد: «من قرار است پدر شوم، قرار است صاحب یک فرزند شوم، می‌ترسم زمانی که همسرم در حال وضع حمل است کشته شود!».
مانند بسیاری از مادران که در حلب شرقی منتظر کودکی هستند، او از سو تغذیه رنج می‌برد، دکتر او هیچ ویتامینی ندارد که برای او تجویز کند، داروخانه‌ها هم مانند بازارها تقریباً خالیست.
هر پدرو مادری خواستار بهترینها برای فرزندشان می‌باشند اما در شرق حلب حتی اساسی‌ترین نیازها به‌دست نمی‌آید. یک شیر بچه ۲۰ دلار است، ۲۰ برابر درآمد یک خانواده.
منذر عتاکی یک مدافع حقوق‌بشر است، او کودکان بسیاری را می‌بیند که برای گرسنگی کشیدن بسیار کوچک هستند، او شکرگزار است که پسر ۴ماهه‌اش، هنوز شیر مادر می‌خورد.
حتی امن‌ترین اتاقها نمی‌توانند در مقابل قدرتمندترین بمبهایی که بر شرق حلب فرود می‌آیند مقاومت کنند، این کودکان بسیار جوان تر از آن هستند که بدانند معنای امن بودن چیست.




لينك http://bit.ly/2gdZfBG

گامی جسورانه در مسیر دادخواهی




بسیار دیده و شنیده‌ایم که برخی به‌خاطر عقاید برادر یا خواهر و یا یکی از اعضای خانواده‌شان دستگیر، شکنجه و حتی اعدام شدند. آقای منتظری در دیدار ۲۴مرداد با اعضای هیأت مرگ گفت:
«… گفتند که خواهرش هم متهمه. رفتن خواهرش را هم آوردن، خودش رو اعدام کردن، خواهرش دو روز بود اصلاً آورده بودند. بهش گفتند گفت خوب من نسبت به اینها علاقه دارم، گفت خواهرش شانزده پانزده سالش بود. گفت چون حالا برادرش اعدام شده که این‌که دختر است گفت این رو هم اعدام کنین و اعدامش کردن.»
مریم اکبری منفرد مادر ۳فرزند، در دی ماه سال۸۸ به اتهام شرکت در تظاهرات دستگیر و به جرم علاقه به برادر و خواهر مجاهدش به ۱۵سال زندان محکوم شد. مریم از همان تاریخ تا امروز _به جرم عواطف خانوادگی‌اش_ انواع فشارهای جسمی و روانی را تحمل و تجربه کرد و پاسدار صلواتی؛ قاضی جنایتکار یک بار به او گفت: «تو جور خواهر و برادرهایت را می‌کشی».
این در حالی است که به اعتراف آقای منتظری خمینی با اعدامهای سال۶۷ تمام قانون و قضا و مشروعیت نظام را یک‌باره زیر سؤال برد. همان کشتاری که از با عنوان «بزرگترین جنایت» یاد کرد و به عاملانش گفت: «شما را در آینده جزوه جنایتکاران تو تاریخ می‌نویسند» به همین علت هم هنوز رسماً مسئولیت قتل‌عام زندانیان سال۶۷ را که پیش‌تر در همان بیدادگاهها محاکمه شده و همگی دوران محکومیتشان را طی می‌کردند.. نمی‌پذیرند.
همچنین طبق قانون _همین قوانین ارتجاعی و ضدبشری حاکم_ داشتن علاقه و عاطفه و حتی داشتن عقیده جرم محسوب نمی‌شود. البته نگرانی هیولا نه از عاطفه که از خیزش عواطف و جوشش خونهای به ناحق ریخته شده است.
آری! دغدغه هیولای ولایت از رویش خون و خاطره و از کابوس خونخواهی و دادخواهی شهیدان است. به همین علت است که از نام شهیدان و از پیکر بی‌جانشان هم در خاوران می‌ترسد. همه دود ودم و بگیر و ببندها و تهدیدهایش هم از همین است. اگر یک گام عقب بنشینیم، او دو گام پیش می‌آید. اگر عواطفمان را انکار کنیم تا انکار هویت و انسانیتمان پیش می‌آید. می‌گوید فراموش کنید. یعنی بی‌هوش و بی‌صدا و خاموش شوید.
اما مریم اکبری منفرد خاموش نشد؛ عواطفش را نکشت، قاتلان را نبخشید و آن چه براو و خانواده‌اش گذشت را هرگز فراموش نکرد. او که پایداری و مقاومت در برابر دژخیمان را از برادران و خواهر شهیدش آموخت در آستانه هشتمین سال زندانش، پس از تحمل روزهای سخت زندان و رنج دوری از فرزندان و انواع فشارهای روحی و روانی، روز ۲۵مهر با دادخواهی از برادران و خواهرش، عواطفش را به اوج رساند و با یک خیز هیولا را به عقب نشاند.
در این روز مریم قلم برداشت و نوشت:
«آنچه بر من و خانواده‌ام در این چند دهه گذشت
چهار اعدام، دو زندانی و همه رنج‌های خانواده‌ام
حکومت‌های خودکامه و توتالیتر، هیچ موجودی را که قد بکشد و گمان همسفری با او را در ذهن مردم تداعی کند، برنمی‌تابد. در چنین حکومتهایی شکنجه فیزیکی و روانی از ابزارهای اصلی سرکوب است و ناظران آگاه انتظار ندارند که متهمین در دادگاهها آزادانه از خود دفاع کنند. البته اصلاً اگر دادگاهی در میان باشد. دادگاههایی غیرعلنی که متهمان را برای گرفتن اعتراف زیر فشار می‌گذارند و یا وکلا را به جرم دفاع از موکلان خود، مجرم اعلام می‌کنند.
گذشته، گذشته است. اما اندیشه ما درباره رخدادهای گذشته و تلاش برای تبیین و تحلیل آن چه بر ما و ملت ما رفته، به ما بصیرت و توش و توان کافی در برخورد با مسائل امروز را می‌دهد. اختفای اسناد، خاک پاشیدن به چشم نظاره گران این مرز و بوم، راه را بر روشنایی فروبستن است. در این برهه از تاریخ میهنمان، که در اقصی نقاط جهان، افشای جنایت و پرده‌انداختن از ظلم دهه ۶۰، به‌ویژه قتل‌عام زندانیان در تابستان سال ۶۷، یکی از مطالبات عمومی فعالان اجتماعی و سیاسی شده است؛ این‌جانب مریم اکبری منفرد، نیز، به‌عنوان یکی از بازماندگان خانواده تنی چند از قربانیان آن دوران تاریک، یکی از شاکیان این پرونده هستم و خواستار روشن شدن زوایای پیدا و پنهان مرگ خواهر و برادران خود هستم، چرا که معتقدم کشف حقیقت و روشن شدن زوایای آن دوران، مانع از تکرار چنین حوادثی در آینده خواهد شد.
بسیاری از آنان که در سال ۶۷ اعدام شدند، از جمله خواهر و برادر من، قبلاً محاکمه و به تحمل حبس محکوم شده بودند. آن هم در دادگاههایی که فرایند قانونی آن طی نشده بود و گاه به چند دقیقه ختم می‌شد. جرم اغلب آنها حداکثر پخش و یا خواندن روزنامه و یا شرکت در تظاهرات بود.
اما داستان آنچه بر من و خانواده‌ام در این سه دهه و اندی گذشت: سه برادر و یک خواهرم در دهه ۶۰، در زندان اعدام شدند. برادر کوچک‌ترم، عبدالرضا اکبری منفرد، در سال ۵۹ و در حالیکه دانش‌آموز بود و فقط ۱۷ سال داشت، بازداشت شد. جرمش پخش نشریه مجاهد بود. او سه سال تمام در سلولهای انفرادی زندان گوهردشت به‌سر برد و با وجود این‌که در دادگاه انقلاب تهران به سه سال حبس محکوم شده بود، تا سال ۶۷ در زندان نگه داشته شد و سرانجام در مرداد همان سال، با جمع کثیری از زندانیان، به‌شهادت رسید.»
مریم اکبری منفرد در ادامه دادخواهی ضمن اشاره به دستگیری و اعدام برادرش علیرضا و دستگیری مادر و خواهرش رقیه در مراسم هفت برادر و همچنین دستگیری غلامرضا برادر دیگرش که در سال۶۴ زیر شکنجه به‌شهادت رسید از اعدام خواهرش رقیه در سال۶۷ و مرگ مادر و پدر داغدارش می‌گوید. اما این همه ماجرا نیست و باز هم ادامه می‌دهد:
«من در این سال‌ها، رنج‌های بسیاری کشیده‌ام. اما هم‌چنان خواهر و برادرهایم که جانشان را از دست دادند، ستاره‌های عشق و امید در زندگی‌ام هستند و قدرت تحمل رنج‌ها و سختی‌ها را از آنها آموخته‌ام.
پس از این همه سال، هم‌چنان آزادیخواهان و معترضان را در کشورم در بند می‌کشند و ما خانواده‌های قربانیان دهه ۶۰، در این سال‌ها تحت فشارهای شدید بوده و هستیم و گویا این روال ادامه خواهد داشت. فشاری که بر ما و خانواده‌های ما رفته، اکنون به فرزندانمان وارد می‌شود و زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داده است. برخی از خانواده‌ها پس از تحمل این همه رنج از هم پاشیده شده‌اند و بسیاری دچار انواع بیماریهای جسمی و روحی گشته‌اند. برخی مجبور به مهاجرت از کشور شدند و بسیاری در کنج خلوت خود به‌سر می‌برند. بازداشت عزیزانمان شبیه آدم ربایی بود. نه از زمان محاکمه آنها اطلاع داشتیم و نه از محل نگهداریشان. بعد از اعدام هم، نه تنها وصیت نامه‌هایشان را به ما ندادند، بلکه از تحویل جنازه‌هایشان به خانواده خودداری کرده و محل دفنشان را نیز مخفی نگاه داشتند. حتی اجازه ندادند که در این سال‌ها، در سوگ عزیزانمان به عزاداری بنشینیم. تهدیدمان کردند.. و گورستانی بی‌نام و نشان که محل دفن آنها است، را بر ما بستند. زمانی گورستان خاوران را بر ما بستند و زمانی دیگر گورهای عزیزانمان را زیر و رو کردند.. و سنگ قبرهایشان را شکستند.
ما خانواده‌های قربانیان دهه ۶۰ هم‌چنان تحت فشار هستیم و اکنون که این نامه را می‌نویسم، نمی‌دانم پس از انتشارش، چه سرنوشتی در انتظارم است. ولی با علم به همه عواقب احتمالی آن، خواهان روشن شدن چگونگی قتل‌عام زندانیان سال ۶۷، به‌ویژه خواهر و برادرم هستم.
من مریم اکبری منفرد، از دیگر خانواده‌های قربانیان و بازماندگان آن‌ها، درخواست می‌کنم، هم‌چون من خواستار موارد زیر باشند:
۱− پیگیری و محاکمه عوامل اعدام‌های دهه ۶۰ و کشتار جمعی زندانیان در سال ۶۷
۲− اعلام اسامی دفن شدگان در گورهای دست جمعی و گورستان خاوران
۳− ارائه و انتشار کیفرخواست محکومان و اعدام شدگان دهه ۶۰»
و این نامه از زندان در دادخواهی از زندانیان قتل‌عام شده مثل کبوتری بال درآورد و هم‌چون ستاره‌یی در آسمان آنان که با این درد خو کرده بودند درخشید.
علاوه بر حمایت بسیاری از زندانیان، خانواده شهیدان، دانشجویان، جوانان تهران، مشهد، قزوین، همدان، نامه پزشکان تبریز و بیانیه‌های خانواده‌های شهدا و زندانیان، تشکلهای دانشجویی، مادران، کمیته کانادایی دوستان ایران دموکراتیک و حامیان استرالیایی دموکراسی و…
بخشی از مادران در نامه «مادرانه» نوشتند:
«در مسیر دادخواهی در کنار مریم اکبری منفرد میایستیم و از همه انسانهای حق‌طلب دعوت می‌کنیم به این دادخواهی بپیوندند…
وقتی عزیزی اعدام می‌شود زخمی عمیق بر پیکر اعضای خانواده‌اش ایجاد می‌شود که قابل جبران نیست. وضعیت دشوارتر می‌شود وقتی یقین پیدا کنی که دادگاهی چند دقیقه‌ای برای هستی عزیزت تصمیم گرفته است. همیشه این سؤال برایت باقی می‌ماند که چرا و به چه گناهی عزیزم اعدام شد؟ مزارش کجاست؟ برای یافتن پاسخ می‌بایست مرجعی وجود داشته باشد.
اکنون مریم اکبری منفرد زندانی سیاسی و مادر دو فرزند خردسال، افکار عمومی و جامعه بشری را مرجعی برای یافتن پاسخ قرار داده است. مادرانه نیز به‌عنوانی بخشی از جامعه بشری در پی یافتن پاسخ سؤال مریم و کسانی چون او که زخم عمیق اعدام بر پیکرشان نشسته می‌گردد.
سوال این زن، سؤال میلیونها نفر است که می‌پرسند چرا هزاران نفر اعدام شدند؟ مزارشان کجاست؟ چرا از برگزاری مراسم سوگواری جلوگیری شد؟
این چالشی جدی است که وجدان آگاه مردم را به خود مشغول کرده. مسئولان صادر‌کننده احکام و گردانندگان بساط اعدام می‌بایست پاسخ این سوالها را بدهند…»
و این گامی‌ست بلند در مسیر دادخواهی زندانیان و عزیزانمان؛ اسیرانی که در منتهای معصومیت، صلابت و مظلومیت به فرمان ابلیس حلق‌آویز شدند. همان‌طور که مادران نوشتند، وقتی عزیزی اعدام می‌شود زخمی عمیق بر پیکر خانواده و جامعه ایجاد می‌شود که قابل جبران نیست و امروز سؤال مریم سؤال دیگران است که چرا هزاران نفر اعدام شدند؟ مزارشان کجاست؟.
آری! مریم اکبری منفرد با این سخن _از داخل سیاهچال_ رسمی نو در آیین شکوفایی و دادخواهی ترسیم کرد و آموخت که _اگر از مرکز سرکوب و اختناق می‌شود ایستاد و دادخواهی کرد_ می‌توان و باید در هر مکان و هر زمان و از هر جایگاهی صدای مظلومان شد و به دادخواهی زندانیان و شهیدان قتل‌عام شده نشست و این‌چنین مشعل فروزان دادخواهی را هر بیشتر _تا شکستن هیولا_ شکوفا و شاداب و شعله‌ور نگاه داشت.

Saturday, November 19, 2016

اربعین: نقشه مسیر بشر



اربعین حسینی و نقشه مسیر بشر 
قافله بشریت به جانب آزادی به پیش می‌رود. اما باید پرسید این نقشه مسیر را چه کسی برای بشریت ترسیم کرده است؟ 
گام به گام، سدها می‌شکند. دیکتاتورها سقوط می‌کنند. پرچم این نقشه مسیر را چه کسی گام به گام پیش پای بشریت کوبیده و در اهتزاز درآورده است؟ 
می‌بینیم که قافله بشری به جانب آزادی پیش می‌رود. با هر افت و خیز! اگر‌چه مسیر خونین است. اگر‌چه مسیر رنجبار است. اگر‌چه جا به جا، مستبدان و ستم پیشه‌ها و دیکتاتورها، حاکم می‌شوند و خون می‌ریزند، اما قافله به کجا می‌رود؟ اگه به پشت سر نگاه کنیم، می‌بینیم که در ابتدا، سراسر زمین زنجیر بوده است. اما امروز، رهایی، بسیاری از پهنه زمین را گرفته است. پس در مجموع، ما به جانب آزادی می‌رویم. 
پیامبران این راه را گشودند؛ پیشوایان توحید و پیشتازان رهایی، آن را رهبری کرده‌اند، و در این مسیر یک پرچم سرخ بلند، همیشه راهنما بوده است. پرچم سرخ حسین. 
ماجرای حسین علیه‌السلام را همه می‌دانیم. سال به سال شنیده‌ایم. در هرمحرم و هر عاشورا. و در این عاشورا هم آن را بازگو کرده‌ایم. ماجرایی که در یک کلام خلاصه می‌شود. در یک پیام: «زیر بار ظلم زندگی نکنیم». 
شرح ماجرا را هم به‌طور خلاصه می‌شود گفت: ستمگر، از همه می‌خواست تسلیم بشوند. ستمگر حسین علیه‌السلام را تسلیم شده می‌خواست. می‌خواست قامت انسانی او را خم کند. اما او گفت نه! با خانمان و یارانش ایستاد. تا به آخر هم ایستاد. 
ماجرا آن‌قدر باشکوه و حماسی است که داستانش برای همه تاریخ مانده. و نسل به نسل فرزندان بشر، پرچم او را دیده و به‌پاخاسته و جنگیده‌اند. البته در هر دوره، ستمگر را، قیصر را، سلطان را، خلیفة ستم پیشه را، شاه را، به زیر کشیده و قطعه قطعه سرزمینها را، از جانی و جنایت پیشه، پاک کرده‌اند. حالا هم در ایران ما نوبت ولی‌فقیه خونخواراست که به سرنوشت یزیدها دچارش کنند. بله! این خودعاشورا بود. 
عاشورایی که می‌گفت برخیز! بجنگ! فدا کن! اما امروز اربعین است. اربعین چه آموزشی دارد؟ اربعین می‌گوید: هر چند سرداران به خاک افتادند، اما کار تمام نشده است. بلکه کار، تازه! شروع شده است. 
اربعین می‌گوید هر قطره خون حق، که به صدق وفدا چکیده باشه، جهانی را برمی‌انگیزد. زینب از اربعین می‌گوید در قلب ضربات و شهادتها، و بخون غلتیدنها و بر سر نیزه‌ها، زیبایی ببینید. زیبایی پیروزیی را که در پیش روست. زیبایی ایستادن را. و زیبایی خوار شدن ومنفور شدن و رسوا شدن ظالم را 
روزهای پس از عاشورا: 
اکنون یک داستان از روزهای پس از عاشورا بشنوید: سالها بود که سر و صدای ورود کاروانهایی که از حج برمی‌گشتند برای شهرهای عراق و سوریه خبرهای خوش داشتند. اما این بار کاروانها داستان عاشورا را می‌گفتند. می‌گفتند: «حسین و یارانش قتل‌عام شده‌اند!. سرهای بریده را با زنان و کودکان باقیمانده به سمت دمشق می‌برند» 
یزید از گسترش این خبرها استقبال می‌کرد. شمر مأمور شد که اسیران را با خفت‌بارترین شکل به دمشق ببرد. در کاروان چه کسانی بودند؟ بیش از 20 زن و دختر، یک پسر جوان و 72 سر بریده! 
جلودار کاروان به دستور شمر چند روز قبل از ورود اسیران به هر شهری، پیش فرماندارش می‌رفت و دستور می‌داد جشن نمایشی بگیرند. برای قدرت‌نمایی مسیری را انتخاب کرده بودند که از تمام شهرهای مهم عراق و سوریه بگذرد تا همه، اسیران را ببینند. 
امادرست در اولین منزل بعد از کوفه وقتی صبح گردان شمر از خواب بیدار شدند دیدند جوانان روی دیوارها نوشته‌اند: «آنان که حسین را کشتند آیا ممکن است امید به شفاعت جدش را در روز قیامت داشته باشند؟». در همانجا زنان شروع به پرخاش علیه شمر و خولی فرمانده دیگر کاروان اسیران کردند. شورش از همانجا شروع شد. راستی اگر اسیران روحیه شکست خورده داشتند، آیا این تأثیر بر مردم گذاشته می‌شد؟ 
کاروان اسیران عاشورا به موصل می‌رسد: 
درموصل چه اتفاقی افتاد؟ وقتی کاروان اسیران به نزدیکی موصل رسید، فرماندار موصل به شمر نوشت: هرگز به داخل موصل نیا، زیرا اگر وارد شوی و مردم سرهای بریده حسین و یارانش، و وضعیت اسیران را ببینند شورش خواهند کرد. شمر ناچار در 6 کیلومتری موصل چادر زد. و بعد به سمت تکریت رفت. نرسیده به تکریت، مردم شورش کردند شمر مجبور شد مسیر قافله را عوض کند و از مسیر شهرکهای الدّیر، عروه و ارض صلتیا، وادی نخله عبور کرده و از آنجا به ارمینا رفتند. در همه این شهرکها مردم شورش و طغیان کردند. سرکوبی مردم هم شورشها را خاموش نمی‌کرد. 
یکی از اماکنی که در مسیر کاروان کربلا تبدیل به زیارتگاه شد، در نزدیکی موصل، محلی به نام نقطه الحجر بود. سپاهیان یزید سر امام حسین را روی تخته سنگی گذاشتند. بعد از این‌که سپاهیان یزید از آنجا رفتند مردم در اطراف سنگ جمع شدند و شروع به لعنت یزید کردند. فرماندار موصل دستور داد مردم را متفرق کنند. اما مردم باز هم مراجعه کردند و آنجا به زیارتگاه تبدیل شد. تا این‌که عبدالملک مروان، آن محل را ویران کرد. 
این در عراق بود. بعد به سوریه می‌رسیم. 
کاروان اسیران عاشورا، شهر به شهر در سوریه: 
در سوریه، نزدیکی حلب، به شهری رسیدند به‌نام قنّسرین، مردم از روی بامها سربازهای شمر را سنگبارون کردند. به خانواده حسین درود می‌فرستادند. در شهر سیبور (SIBOOR) مردم پل ورودی شهر را خراب کردند. گردان وحشی شمر به مردم حمله کرد و با تلفات بسیار وارد سیبور شوند. ام کلثوم خواهر حضرت زینب دست به دعا برداشت و از خدا خواست تا دست ستمگر و ظالم را از سر مردم کوتاه کند. 
هر چه کاروان به دمشق نزدیکتر می‌شد درگیری بیشتر می‌شد. در حما مردم دروازه‌ها را بستند و بر روی اسبها نشستند و به شمر پیام دادند: اگر تا آخرین نفر کشته بشویم نمی‌گذاریم وارد شهر شوید. 
در حمص، که نزدیک به دمشق بود، شورش از همه جا بیشتر بود. مردم به دفاع از کاروان امام حسین برخاستند و با سپاهیان شمر و یزید به درگیری برخاستند و 26 سوار از سپاه شمر و ابن زیاد را کشتند. شمر مجبور شد با خفت و خواری از کنار حمص عبور کند. 
کاروان به هر شهری می‌رسید، چهره‌های برافروخته و شورشی حضرت زینب علیهاسلام و همراهانش خیزشی بپا می‌کرد. 
در نزدیک معبد نیس مردم با خشم بسیار به سپاه شمر حمله کردند تا سرهای شهیدان را از آنها بگیرند. 
در حرّان، شهری نزدیکتر به شام، درگیری منجر به‌شهادت یحیی حرّانی شد. او از پیروان دین یهود بود که از شنیدن شهادت حسین، دگرگون شده بود. یحیی که دید خاندان حسین را با لباسهای پاره می‌برند، به سرعت دستار و لباسش را در آورد و به آنها داد و بعد هم که مزدوران شمر بر سرش ریختند، شمشیر کشید و 5تن از آنان را به هلاکت رساند و خودش هم به‌شهادت رسید. مردم یحیی را در دروازه شهر حرّان دفن کردند و آرامگاه او معروف به قبر یحیای شهید، زیارتگاهی شد. 
در دمشق، یزید گروهی شیپورچی همراه با طبل و دهل به پیشواز گردان شمر فرستاد. سهل بن سعد ساعدی گفت: روز اول صفر سال 61 هجری وارد دمشق شدم. صدای اعتراض از هر طرف بلند شده بود. به‌نحوی که صداهای جشن و شادی یزیدیان، زیر فریادهای خشم مردم گم‌شد. 
در بارگاه یزید سر حسین را روی سینی طلایی جلو او گذاشتند و خاندان حسین وارد شدند زینب شروع به سخن کرد. با خروش زینب، ابوبرزة اسلمی فریاد زد: وای بر تو ای یزید. تو بر لب و دندان حسین چوب میزنی و من با چشم خود دیدم که رسول خدا لب و دندان او و برادرش را می‌بوسید! 
یزید دستور داد او را بگیرند و زندانی کنند. رأس الجالوت یکی از شخصیتهای حاضر در مجلس که به‌شدت متأثر شده بود گفت ای یزید، آیا این نوه پیامبر شماست که تو خود را خلیفة آن می‌دانی؟ من با 103 واسطه به داوود پیامبر می‌رسم با این وصف مردم به من احترام می‌گذارند چگونه است که تو چنین رفتاری با نوه پیامبرتان داری؟ من از هم‌پیمانی تو خارج می‌شوم و به حسین و جدش ایمان می‌آورم. 
یزید به جلادانش گفت: او را ببرید و سر از بدنش جدا کنید. 
هنوز این درگیری تمام نشده بود که شخص دیگری به‌نام جاثلیق به‌شدت به یزید پرخاش کرد که‌ای یزید این چه بساطی است به راه انداخته‌ای؟ تو مثل حیوان درنده‌ای شده‌ای که هرکس را در برابر خود می‌بینی می‌دری؟ 
یزید دستور داد او را هم گردن بزنند. این‌چنین خروشهای زینب و اهل بیت حسین علیه‌السلام، شورشی برپا کرد. و یزید مجبور به ترک بارگاهش شد. این آغاز شورشهایی بود که به‌زودی یزید را سرنگون کرد. 
پیامهای حضرت زینب علیهاسلام: 
داستان خروشهای زینبداستان عجیب «زیبایی دیدن» در سرهای بریده را همه شنیده‌ایم. بنابراین تنها باید به پیام این خروشها فکر کنیم. 
پیامی که می‌گوید: «مرعوب قدرت‌نمایی دشمن نشو» این اوست که فروریختنی است» این اوست که نیاز به دود ودم دارد. تا شاید شما را در درون خود بشکند. پس استمرار ببخشید! شعله ها را برافروزید! فریادها را بلند کنید! شورشها در راه است. و انقلاب یزید را سرنگون خواهد کرد. هم‌چنان که کرد. 
پیامهای زینب که می‌خروشید «ستمکار نابود خواهد شد»، در آن دوران تاریک، به سرعت تحقق یافت. به‌رغم آن همه جهل و بی‌خبری، به‌رغم تأثیر فریب و دجالیت در توده‌ها، آن پیامها به سرعت، اثبات شد و یزید به سرعت سرنگون شد. 
تفاوت آن زمان را با زمانه خودمان می‌دانیم. زمانه ما عصر آگاهی است. عصر عشق به آزادی. طبیعی است که یزیدها باید بسا بسا سریعتر سرنگون شوند. در عصر ارتباطات، نیروی آگاهی توده‌ها، به سرعت پیام پیشتاز را می‌گیرد، تنها شرط، آن است که شعله را برافروزیم و تکرار کنیم. و پرچم را اهتزاز بدهیم. 
سخن آخر اربعین امسال: 
سخن آخر: با سلام به حسین علیه‌السلام، و با درود به همه یارانش به‌ویژه حضرت زینب علیهاسلام این است که مبارزه‌ای در میهن ما بپاست که از شعله‌های خورشید عاشورا پرتو گرفته است. 
یکی از بلندترین این شعله‌ها، شعله اشرفیان است. شعله مجاهدت نسل مجاهد. آنها در مقابل یزید سرزمین ما ایستاده‌اند. سی سال پرچم نبرد را برافراشته نگه داشته‌اند. با الهام از حسین و زینب. چراغی و مشعلی را روشن کرده‌اند. 
هیهات حسینی به آنها عزم پایداری داده است. و عشق به رهایی مردم، به آنها نیرو داده است. بر فرزندان ایران است که هیهاتهایشان را در عاشورا بشنوند و به یاری فریادی که می‌گوید «هل من ناصر» بشتابند.