Monday, February 6, 2017

19بهمن 1360 غاشوراي مجاهدين







اشرف، زنی که مرادف مفهومش در هیچ‌کجای فرهنگ ننگ‌آلود شاه و خمینی یافت نمی‌شود. زنی که از آغاز همه دشتها و بیابانها و جنگلهای انقلاب را در نوردید‌ه و به‌راستی به درک محضر محروم‌ترین توده‌های مردم در روستاها و شهرها و شهرکهای مختلف نائل آمده بود. زنی که لحظه به‌ لحظه با انتخاب آگاهانه و آزاد خود به هویت انقلابی و توحیدیش نقش داده و در تمامی قامت، از تیغ برنده رنجهای شکنجه و شلاق، زخمها داشت. با گوشی ناشنوا شده بر اثر ضربه دژخیم و آثار زخم و شکنجه‌های پس از انفجار، با دریایی از خلوص و ایمان انقلابی که کمترین انگیزه تظاهرآمیز و خودنمایانه به‌آن راه نداشت و در هر قدم می‌شد این صفا و پاکیزگی درونی را با آزمایش جدیدی در گذشت و فداکاری محک زد. 
از آن گونه زنان که از آنچه اصطلاحاً آثار بازدارنده نابرابریهای تاریخی نسبت به مردان نامیده می‌شود، اثری با خود نداشت و چه در دوران دانشگاه و چه درون سازمان یا زندان و چه بعد از آن، آن‌قدر اندیشیده و خوانده و برخورد کرده و محتوای واقعی کسب کرده بود که دیگر هیچ چیز نمی‌توانست در او کمترین تزلزلی ایجاد کند. با جامعیتی درخور ستایش که مهارتهای مبارزاتی و فنی و حرفه‌یی و نظامی ویژه‌یی به او می‌داد... 
در زمره انقلابیونی بود که درک آنها ـ از آنجا که در پاکباختگی کامل هیچ اصراری به درک شدن حق و مرتبت خود از جانب دیگران ندارند ـ مشکل است، اما در جریان کار و زندگی، در هر قدم، احترام و خضوع آدم نسبت به آنها بیشتر جلب می‌شود و تنها وقتی به درک کامل مرتبت آنها نائل می‌شود که دیگر در دسترس نیستند و پروانه‌وار به دیار اعلی پرکشیده‌اند. همانها که نظاره کشتارها و جنایات خمینی، سخت‌ترین و رنج‌آورترین بخش زندگی آنهاست و در این رابطه نزدیک است که در اقیانوس عواطف انسانی خود غرقه شده، قالب تهی کنند و یا در آتش این «اندوه بزرگ» بارها به‌جای «کبوتران خونین بال میلیشیا»، بسوزند و خاکستر شوند و یا در گورستان زنده زنده در کنار آنها بیارامند. 
این سیمای اشرف زنان و خواهران و مادران مجاهد ما است که گسسته از قید و بندها و فرهنگ دورانهای استثماری، وجود تاریخی جدیدی را که زن انقلابی موحد و مجاهد باشد، عرض می‌کند. زنان مجاهد در همین راستا سر بر قدوم فاطمه زهرا و مریم عذرا می‌سایند...



معرفی سردار کبیر خلق موسی خیابانی در تبریز

«و امروز در آستانه انتخابات مجلس شورای ملی با اهمیتی که این دوره داره بایستی به عرضتان برسانم ما نشستیم شورایی تشکیل دادیم که صالح‌ترین کاندیداها را که در کادر برنامه 12 ماده‌ای که برای ریاست‌جمهوری خود من عنوان شده بود به مجلس بفرستیم… از آنهایی که در کادر گزینه دعوت‌مان را پذیرفته بودند از شورایی که تشکیل داده بودیم و هیأتی که تشکیل داده بودیم سعی کردیم بهترینها را انتخاب بکنیم و برای شما و برای تبریز، به‌خاطر اهمیتش، به‌خاطر این‌که گفتم زادگاه عقیدتی، سیاسی و تشکیلاتی ماست، بهترین خودمان را برادر مجاهدم موسی را انتخاب کردیم و به شما پیشنهاد می‌کنیم، من امروز محور و لنگر تشکیلات ان را به شما پیشنهاد می‌کنم، بارها از برادر شهید و بنیانگذارمان محمد شنیدم که گفته بود در دورانی که ما زندان بودیم و مدت کوتاهی که اون هنوز در بیرون بود، جزء کسانی نام می‌برد که تا آخر در این راه خواهند ماند در صدرشان موسی بود چه در روزگاری که یک سال در فلسطین به‌سر برد و چه در زمانی که دستگیر شد و ساعتی بعدی بعد ما پیکر نیمه جان و بیهوش او را دیدیم که سیاه شده بود و بعد فهمیدیم، که لدی‌الورود با سر زده بود به میز و فرقش شکافته بود و خونین شده بود و بعد به بیمارستان بردند و جراحی‌اش کردند و هنوز غده‌ای در سر دارد ولی باز هم دژخیمان از سیاه کردنش از سیاه کردن تمام پیکرش خودداری نکردند بعد در دادگاه هم، در بیدادگاه هم مرد و مردانه دفاع کرد، از تبریز گفت از خلق گفت از ایران گفت، از سرداران گفت، یادم هست وقتی که در زندان کارها بر ما خیلی سخت می‌شد به‌راستی او تکیه‌گاه ما بود، نه تکیه‌گاه ما بل، تکیه‌گاه همه زندانیها، به‌خاطر برخوردهای قاطعش، به‌خاطر سازش‌ ناپذیریش، اگر موسی نبود سازمان ما هم نبود به‌راستی میگم، عادت ما به تعریف نداریم اما به‌مثابه یک گزارش به شما هم شهریهاش به شما خلق قهرمان تبریز بایستی گزارش بدهم، بعد از ضربه چپ نماها اگر موسی نبود به‌راستی که سازمان ما هم نبود و خیلی چیزها امروز در صحنه انقلابی هم نبود، یادم هست یک سالی خود منرا هم از اوین برده بودند به کمیته و اونجا بسیاری از برادران هم آنموقع در زندانهای دیگه تبعید بودند در یک کلام بگم اگر مردان استوار و آهنین عزمی هم‌چون موسی نبودند به‌راستی که اثری از ما دشمن به‌جا نمی‌گذاشت، باز هم در یک کلام وقتی که چپ نماها شایع می‌کردند که تمام مجاهدین تغییر مکتب و مسلک دادند و از اسلام خارج شدند مسأله موسی آن‌قدر روشن بود که خودشان هم می‌گفتند بجز موسی بعد هم بسیاری گزارشات از ساواک شنیدیم که اگر خیابانی را نبرید تعداد نادمین زندان کم خواهد بود، ببریدش تا نادمین زیاد بشوند، پس امروز مادران تبریزی من، پدرها، برادرها و خواهرها من به شما تبریک و تهنیت میگم برای چنین کاندیدایی، ما چکیده و عصاره مکتبی و تشکیلاتی خودمان را تقدیم شما کردیم و در معرض انتخاب شما قراردادیم».

No comments:

Post a Comment