Sunday, October 30, 2016

یاد مجاهد صدیق و صبور، عبدالرضا رجبی گرامی باد




در سالگرد شهادت عبدالرضا رجبی که در هفتم آبان ۱۳۸۷ رخ داد، به یاد او و پایداری او، که در لابلای یادش، خاطرات فائزه قهرمانش نیز می‌دود، بپردازیم، که عزمش پایداری آموز است.
مجاهد شهید عبدالرضا رجبی از میان مردم محروم ماهیدشت کرمانشاه برخاست. در سال ۱۳۸۰ توسط مأموران سرکوبگر رژیم دستگیر شد و به زندان مخوف دیزل‌آباد کرمانشاه منتقل گردید و در حالی‌که به‌شدت مجروح شده بود تحت شکنجه‌های وحشیانه قرار داشت. حاکم ضد شرع متعاقبآ او را به اعدام محکوم کرد. اگر‌چه عبدالرضا در این زندان تحت شدیدترین فشارها قرار داشت ولی با روحیه رزمنده‌اش شکنجه‌گران و بازجویان را به ستوه آورده بود. او با رویکردهای انقلابی و انگیزاننده‌اش، همواره فضای یاس و ناامیدی را در زندان درهم می‌شکست. دژخیمان نگران از تاثیر‌گذاریش روی زندانیان او را به بند معروف ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند.
شرح شکنجه‌های عبدالرضا توسط دژخیمان، از یک‌سو یکی از دردناکترین صحنه‌های سبعیتی است که دیکتاتوری فاشیستی مذهبی ولایت‌فقیه در حق فرزندان آزادیخواه ایران‌زمین اعمال کرده و می‌کند. و از سوی دیگر، نمایش
توان شگفت انگیزیست که عشق به آزادی، در انسانها ایجاد می‌کند.
فائزه فرزند شهید عبدالرضا رجبی در مورد ملاقات با پدرش گفته است:“وقتی به ملاقات پدرم می‌رفتیم سنم کم بود ولی هر بار که می‌دیدمش همیشه لبخند برلب داشت و خیلی سرزنده و سرحال بود. با این‌که بعدها فهمیدم در همان دوران، شکنجه‌های زیادی شده بود، اما اصلاً خم به ابرو نمی‌آورد و نمی‌گذاشت ذره‌یی از دردش را حس کنیم. همیشه تلاش می‌کرد سکوتی که در ابتدای ملاقات بود را، بشکند و خودش اول شروع به صحبت می‌کرد و ما را به درس خواندن تشویق می‌کرد ”
یک ماه قبل از شهادتش وقتی قاضی جلاد برای چندمین بار او را احضار کرده و از وی سؤال می‌کند اگر آزادت کنیم چه کار خواهی کرد عبدالرضای دلیر بدون درنگ پاسخ دندان شکنش را به او می‌دهد و می‌گوید معلوم است چه کار خواهم کرد! یکراست به اشرف خواهم رفت“.
به‌راستی که عبدالرضا بها و خونبهای آزادی را یافته بود و این‌چنین بود که او آن راز بازیافته وجودش را، مسیر آزادی خلقش را، اشرف را، در سخت‌ترین شرایط و به بهای شکنجه‌هایی مرگزا، به دیگران نیز نشان می‌داد.
مجاهد شهید عبدالرضا را به بند ۸ که محل زندانیان عادی بود منتقل کردند. خانواده‌اش از انتقال او خبر نداشتند و در مراجعاتشان به آنها جوابی نمی‌دادند. عبدالرضا بعد از انتقال به بند ۸ اوین اعتصاب‌غذا کرد که رژیم برای درهم شکستن روحیه‌اش او را شکنجه می‌کرد ولی او مانند کوهی ایستاده بود. بارها او را با دست و پای بسته به انفرادی می‌بردند ولی او با روحیه و مقاومتش چنان به روی زندانیان عادی تاثیر گذاشته بود که وقتی خبر دادگاه انگلیس اعلام شد زندانیان عادی در بین خود شیرینی پخش کردند ”.
سرانجام رژیم جنایتکار که از ایستادگی و شکست ناپذیری وی به ستوه آمده بود روز یکشنبه ۵آبانماه عبدالرضای قهرمان را از بند هشت زندان اوین به قرنطینه زندان گوهردشت منتقل می‌کند و در اوج زبونی و دنائت، توطئه کثیف خود را که از بین بردن یک مجاهد دیگر بود، عملی می‌سازد و وی را در زیر شکنجه به‌شهادت می‌رساند.
خواهر مجاهد صد یقه حسینی مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران در مراسم بزرگداشت شهادت عبدالرضا رجبی آبان۸۷: پیام رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت را در تجلیل از قهرمانیهای عبدالرضا رجبی چنین قرائت کرد:
 «سلام بر مجاهد صدیق و شهید پاکباز راه آزادی برادرم عبدالرضا رجبی در روزی که‌زاده شد، در روزی که به مجاهدت برای آزادی بر خواست، در روزی در قله پایداری و سرفرازی جاودانه گردید و در روزیکه همراه با همه شهیدان و همه همرزمانش در جشن پیروزی و رهایی خلق و مهین محبوبش به دست افشانی برخواهد خواست.
پروردگارا این فدیه‌ها را از ما بپذیر، ربنا تقبل منا انک انت سمیع العلیم. مریم رجوی».
عبدالرضا رجبی از دل شکنجه‌گاه نیز فرزندانش را به پیمودن راه مبارزه در اشرف و در میان مجاهدان می‌خواند تا نجات ملت ایران از ستم دجالان، فرا برسد. و دیدیم که فرزند او نیز چه خروشمند و پرشور، راه پدر را استمرار بخشید و در صحنه پایداری اشرفیان در نوزدهم فروردین ۹۰، خونش، چگونه نمایانگر پایداری مجاهدین شد..
برادر مجاهد عباس داوری در مراسم بزرگداشت مجاهد شهید عبدالرضا رجبی در قطعه مروارید شهر اشرف. آبان ۸۷: گفت:“ در دورانی که پلیدترین و جنایتکارترین رژیم حاکم با تمام قوا می‌خواهد عزم و اراده خلقی را درهم بشکند چیزی شکوه‌مندتر ارزشمندتر و ماندگارتر از پایداری در مقابل این رژیم نیست. پایداری در مقابل این رژیم و این دژخیمان به‌خصوص در زندانها، آن هم در طول سالها، فراتر از حماسه هاست“.
علیرضا مجاهدنیا از بستگان شهید عبدالرضا رجبی در همان مراسم بزرگداشت عبدالرضا رجبی گفت:“ او در بیدادگاه رژیم به اعدام محکوم شده بود و بعد با اصطلاح با یک درجه تخفیف او را به حبس ابد محکوم کردند که البته این هم تنها به‌دلیل این بود که بتونند مقاومت او را درهم بشکنند. اما از این پس فشارهای روزافزون جلادان رژیم در زندانهای اوین و گوهردشت برای به… . کشیدن این مجاهد قهرمان بی‌وقفه ادامه داشت. در تمام مراحل پاسخ عبدالرضا مقاومت و ایستادگی در برابر جلادان بود. و حسرت کمترین سازش را با دشمن به دل آنها باقی گذاشت“.
صالح کهندل یکی از زندانیان مقاوم و از همزنجیران شهید عبدالرضا، در نامه‌یی که در سایتها منتشر شده، در مورد شکنجه‌ها و مقاومت عبدالرضای قهرمان نوشته است:
 «به یاد دلاور هم زنجیر “نوشتن از تو و برای تو کار آسانی نیست. دنبال کلمه‌ای بودم تا عظمت وجودت را توصیف کنم. هیچ کلمه‌ای یافت نمی‌شود تا عشقت به وطن، به آزادی و ایمانت به صبح سپید، که با طلوعش دیگر هیچ انسانی به‌خاطر عقیده‌اش بازداشت نمی‌شود را توصیف کند.
چه عاشقانه سرود رفتن را خواندی و دین مجاهد بودنت را ادا کردی، و چه شکوهمندانه نشان دادی که مجاهد بودن یعنی ‘نه’ گفتن به هر آنچه که می‌خواهند به بندت کشند، به ظلم و جور و ستم. و چه جاودانه رفتن را بر گزیدی.
چه بلند‌مرتبه و والا مقام بودی که چهار دیواریهای نمور زندان دیگر نمی‌توانست تو را در خود بپذیرد. دژخیمان زندان فقط می‌توانستند جسمت را بگیرند ولی روح سازش‌ناپذیرت همواره کنار ما خواهد بود و تحمل این تاریک خانه را برایمان آسان خواهد کرد و قوت قلبمان خواهد بود برای ایستادن بر ارزشهایمان و راهت که همان راه هزاران هزار شهید راه آزادی است. همواره رسالت و راهت پر رهرو است. و نبض ما در زندان با یاد و خاطره شما می‌زند.
شنیدن خبر شهادتت بعد از تحمل ۷سال زندان و شکنجه برایمان سنگین بود، چرا که این خلق رنج دیده و این میهن زخم دار بار دیگر در راه آزادیش بهترین فرزندش را از دست داد و ما بهترین همرزم و همسنگرمان، که وجودش اسطوره‌ای از مقاومت بود و مصداق مجاهد زیستن و مجاهد بودن را مفهوم بود.
تنها تسکین دهنده قلبمان سخن آن بزرگوار است که در روزگار تاریک و پر اختناق آن زمان فریاد بر آورد که: ما برای بیداری خلقمان چه چشمهایی را باید از دست بدهیم. و می‌گفت که وقتی دیو تنوره می‌کشد وقتی دژخیم سر از پای نمی‌شناسد رمز ماندگاری و اعتلای کلمه فداست. که تو با فدای همه چیزت، زندگی ات، خانواده ات، دختر ۱۰ساله‌ات که روز شماری می‌کرد تا هر هفته به ملاقاتت بیاید عشقت به آرمان و به وطنت و به آزادی خلقت را اثبات کردی. بن‌بست جهل و حماقت و زبونی را شکستی و به اوج رسیدی».
ایستادگی‌ات دژخیمان را به لرزه در افکند، جسم پر از زخم و ناتوان اما روح بزرگ و سرشار از زندگی و امید و روشنایی‌ات تیری بود بر قلب تک‌تک ددمنشان اوین و رجایی شهر و زندان کرمانشاه
درود بر تو که ۲۹ماه کاملاً عریان، بدون لباس و تنی پر از زخم شکنجه، بدترین شرایط سلول انفرادی کرمانشاه را با روحی پرنشاط و پر امید سپری کردی.
درود بر تو باد که با تنی که زخمهایش انعکاس قساوت، و سیاهی دل شب پرستان، یزیدیان زمان است ۷سال بدترین زندانها را تحمل کردی و بر ظالمان سر فرود نیاوردی.
روحت شاد باد که زیبا جاودانه شدی و با شهادتت روحی تازه بر جان مردگان بخشیدی و با خونت درخت آزادی را سیراب کردی.
به قول معلم بزرگوار و همفکرم (صمد بهرنگی) مرگ در کمین است چه ما بخواهیم و چه نخواهیم به سراغمان خواهد آمد. ما هیچ وقت به جستجوی آن نمی‌رویم البته اگر روزی به سراغ ما بیاید زیاد مهم نیست، مهم این است که مرگ یا زندگی ما چه تاثیری در زندگی دیگران داشته باشد. هزاران درود بر تو باد که هم وجودت، و هم بودنت، حتی در زندانها و در تاریک خانه‌های این رژیم پشت میله‌های آهنین آن‌چنان تاثیری داشت که دشمنان آزادی و کوته فکران تاب تحمل وجودت را نداشتند، و هم شهادتت که برای رهایی و خوشبختی دیگران است.
و مبارک باد چنین سعادتی بر تو، که نه چنین زندگی شرافتمندانه‌ای نصیب هر کسی می‌شود و نه چنین شهادتی، که آخرین ارزشهاست. چه خوب آغاز کرده بودی و چه خوب تداوم دادی و به بهترین وجه به انجام رساندی.

پاسخ تکان دهنده به خانوادهای قتل عام شده ها ی ۶۷ امام دستور داد ما هم سر بریدیم


مجاهد شهید جواد ارشدی فرزند علی سال ۶٠ در زنجان دستگیر شده و تابستان۶٧ به دست جنایتکاران رژیم ددمنش خمینی به‌شهادت رسید. جواد موقع اعدام ٣١ ساله بود. او یکی از ٣۵ نفری بود که در تابستان ۶٧ به خارج از زنجان انتقال پیدا کرده و اعدام می‌شود. محل دفن جواد نامشخص است. 
گفته می‌شود وقتی که خانواده جواد به نزد پاسدار جنایتکار خلیل نوروزی می‌روند تا از وضعیت پسرشان خبری بگیرند، خیلی راحت به آنها می‌گوید: امام دستور داد و ما هم بریدیم.
برادر جواد که از این حرف شوکه شده بود می‌پرسد چی؟ واضح‌تر بگو، چی رو بریدین؟ پاسدار خون‌آشام دوباره تکرار می‌کند امام دستور داد ما هم بریدیم و بعد با اشاره به گلو می‌گوید یعنی پخ (بریدن)
بعد از اعدام جواد، برادرش اکبر که به‌شدت از اعدام جواد و سایر قتل‌عام شدگان به هم ریخته و ناراحت بود شدیداً دنبال راهی برای دادخواهی بود.
تا این‌که سال ٧٠ وقتی که مطلع می‌شود گالیندوپل به ایران آمده به تهران می‌رود تا جریان اعدام برادر و قتل‌عام سال ۶٧ را به اطلاع گالیندوپل برساند. که متأسفانه آنجا توسط لباس شخصیها شناسائی شده و پس از بازگشت به زنجان بلافاصله دستگیر می‌شود. بدین ترتیب اکبر نیز در سال ٧١ به جرم دادخواهی به‌دار آویخته می‌شود.
گفتنی است اکبر در سال ۶٠ هم دستگیر و بعد از تحمل ۵ سال زندان در سال ۶۵ آزاد شده بود، اکبر در آن زمان پانزده سال بیشتر نداشت که برای اولین بار دستگیر شد و در بیست سالگی از زندان آزاد شد. 
بدون شک خون این شهیدان پایمال نخواهد شد و ما اشرف‌نشانان پرچم دادخواهی أکبرها را برداشته و قاتلان و جانیان را به میز محاکمه خواهیم کشاند و آن روز دیر نیست.

یاد شهدای گرانقدر ما جواد و اکبر ارشدی گرامی و راهشان پررهرو باد.

خانم رجوی پرتاب موشک به سوی مکه را قویاً محکوم کرد و آن را اعلام جنگ به عموم مسلمانان خواند



خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران، هدف قرار دادن مکه مکرمه با موشک را که به دستور خامنه‌ای و تحت نظر نیروی قدس از داخل یمن انجام شده، قویاً محکوم نمود و آن را به‌مثابه اعلام جنگ به عموم مسلمانان جهان توصیف کرد. وی خواستار اخراج این رژیم ضدانسانی و ضداسلامی از سازمان همکاری اسلامی و قطع روابط کشورهای اسلامی با آن شد.

خانم رجوی افزود: پیش از این نیز نظام ولایت‌فقیه از هیچ جنایت و هتک حرمتی در حق مکه و خانه خدا فروگذار نکرده است. ارسال مواد منفجره در 1986 به عربستان و ایجاد بلوا و آشوب در مکه در 1987 که به قیمت جان بیش از 400 زائر خانه خدا تمام شد از این شمار است. این همان رژیمی است که برای حفظ سلطه ننگین خود در انفجار مراقد امامان شیعه در مشهد و سامرا نیز تردیدی به خود راه نداده است.

مقاومت ایران پیش از این بارها انتقال محموله‌های سلاح از سوی رژیم آخوندی به یمن را فاش کرده است از جمله شورای ملی مقاومت در اول سپتامبر 2015 اعلام کرد: اخیراً سپاه پاسدارانانواع سلاحها را به یمن ارسال کرده است. در روز 27اکتبر 2016 نیز مقامهای آمریکایی تأکید کردند آمریکا و متحدان آن تا کنون پنج محموله سلاح که با کشتی از ایران به یمن منتقل می‌شده‌اند را ضبط کرده‌اند.

هم‌چنانکه مقاومت ایران بیش از این بارها اعلام کرده است تنها راه‌حل بحران منطقه قاطعیت در برابر رژیم آخوندی و بیرون راندن پاسداران و نیروی قدس و ایادی و مزدوران آنها از منطقه است.

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
9آبان 1395 (30 اکتبر 2016)

Thursday, October 20, 2016

منتخب سخنان مسعود رجوی درباره اعلام ریاست‌جمهوری مریم رجوی در شهریور 72







مسعود رجوی ـ شهریور72
مصوبه ۶/۶/۱۳72 شورای ملی مقاومت ایران 
ماده 7 اصلاحی، منضم، به فصل اول برنامه دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران.
مصوبه به اتفاق آراء اعضاء حاضر در اجلاسیه شورا، تصویب شد،
مقام ریاست‌جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران برعهده خانم مریم رجوی خواهد بود.
1. تعیین زمان مناسب اعلام این مصوبه برعهده مسئول شوراست،
2. به‌محض تصدی ریاست‌جمهوری در ایران خانم مریم رجوی از کلیه مسئولیتهای سازمانی خود، استعفا خواهد کرد.
3. دوره ریاست‌جمهوری ایشان، پس از تصویب ریاست‌جمهوری جدید، در مجلس مؤسسان، و قانونگذاری ملی و انتخاب رئیس‌جمهوری جدید ایران پایان می‌یابد.
بر ملت، بر مردم ایران بر تاریخ ایران، بر مقاومت ایران و بر ارتش آزادی‌ستان مبارک باد.
و به این ترتیب، تمام رزم و رنجها، و آتش و خون، و مجاهدت نسلی که از آغاز به حق نسل انقلاب، نسل وفا، و نسل حقیقت و ایمان نام گرفت و از 30خرداد 1360، صد صد و هزار هزار، در راه آزادی، بر تیرکهای اعدام و بر طنابهای دار و بر تختهای شکنجه بوسه زد، امروز بر عالی‌ترین شاخسار تکاملی‌اش به بار می‌نشیند. مبارک باشد.
و شما، رزم آوران آزادی و مجاهدان آزادی ستان، از امروز وظیفه بزرگ، خطیر و تاریخی خود را تک به تک درک می‌کنید. بایستی امانت بزرگ ملت ایران، رئیس‌جمهور دموکراتیک اسلامی ایران را ولو با چنگ و ناخن و دندان به تهران برسانید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسعود رجوی ـ مهر 72
در سی مهر پرواز سیمرغ رهایی مردم ایران بر همه شما مبارک باد و امروز ما به‌نمایندگی از سوی مردم و مقاومت ایران، و از سوی ارتش آزادیبخش ملی در مجاورت مرزهای ایران به جهان می‌گوییم که:
1. انتخاب رئیس‌جمهور مقاومت مریم رجوی در رأس شورای ملی مقاومت ایران... ... مبین بلوغ سیاسی تنها آلترناتیو دموکراتیک برای رژیم ضدانسانی خمینی و حاکی از حتمیت سرنگونی این رژیم توسط ارتش آزادیبخش ملی ا‌ست.
2. رئیس‌جمهور مریم رجوی مبین آرمانهای اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران برای نیل به آزادی و رهایی و مبشر صلح و دوستی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی ایران فردا است.
3. دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران، دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران، از نظر مردم ایران، واجد هیچ مشروعیتی نیست و سرنگونی آن توسط ارتش آزادیبخش ملی ایران، مبرمترین خواست تمام مردم ایران است
4. بقایای خمینی در ایران منبع اصلی تنش و ترور و صدور ارتجاع و تهدید اصلی صلح و آرامش در این منطقه از جهان هستند. بحرانهای مختلف اقتصادی و اجتماعی و تضادهای جوشان درونی این رژیم، پیوسته آن‌را به‌سوی سرکوب و تروریسم هر چه بیشتر پیش می‌برد تا روزی که به‌طور قطع و مسلم توسط ارتش آزادیبخش ملی این بازوی استوار و پر اقتدار خلق قهرمان ایران سرنگون و ریشه‌کن شود.
5. کرسی ایران در ملل‌متحد از آن مردم و شورای ملی مقاومت ایران است. شورای امنیت ملل‌متحد می‌باید تحریم نفتی و تسلیحاتی این دیکتاتوری مذهبی و تروریستی را در دستور کار خود بگذارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسعود رجوی ـ شهریور 72وقتی که روز اول، مریم به‌عنوان مسئول اول معرفی شد، من که گفتم تبارک الله احسن الخالقین، و در نوروز 69، تمام سال 68 را در یک کلام خلاصه کردم که: خمینی مرد و مجاهدین از مریم و با مریم دوباره متولد شدند.
حالا هم فقط دعا می‌کنم که خدایا، با این رئیس‌جمهور و ارتش آزادی‌ستانش، ملت ایران را هر چه سریعتر از شر بقایای خمینی نجات بده، خدایا از این رئیس‌جمهور و با این رئیس‌جمهور ملت ایران حیات و تولد دوباره پیدا کنند.
خدایا بعد از این همه سرخی و سرخ‌فامی و خون، ایران را مثل پرچمش، سپید و سبز کن و انک مجیب الدعوات و قاضی الحاجات. خدایا این سرچشمه فزایندگی و خرمی و سرسبزی و رویانی را، این سرچشمه پاکیزگی مجاهدین و این سبز و سپید مجسم ایدئولوژیکی را به سرچشمه نعمت و ثروت و خیر و رحمت برای تمام مردم ایران تبدیل کن. انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک وانحر، ان شانئک هوالابتر
خدایا به عزت و جلال خودت، به حق خون شهیدان و درد و رنج خون شهیدان، رئیس‌جمهور حقه آنها را در کنف حمایت و حفاظت خودت بگیر و او را در مسئولیت خطیرش مدد و یاری کن. والله خیر حافظا و هو الرحم الراحمین، و ادخلنا فی رحمتک و انت الرحم الراحمین و برحمتک یا ارحم راحمین.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسعود رجوی ـ شهریور 72برای این‌که دشمنمان را خرد کنیم، اضدادمان را کنار بزنیم. پیشروی خودمان را هموار کنیم و بعد جهش کنیم، اگر این حرف در مقابله با رژیم درست است، یک کار مهمتر و مهمترین نسبت به همه آنها معرفی رئیس‌جمهور مقاومت است
این نیاز جدی ماست، ما که نیامده‌ایم برای شوخی یا مانور سیاسی. آمده‌ایم به قطع و یقین بنای ارتجاع را داغان کنیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسعود رجوی 30خرداد 76- در هر حال آنچه که مریم و مجاهدین در این پهنه رودرروی ارتجاع زن‌ستیز خمینی بنیاد گذاشتند، یک تجربه پیشتاز تاریخی است که ترجیح می‌دهیم قرن آینده درباره آن بیشتر صحبت کند.
بله، در اوج مبارزه مسلحانه انقلابی در چارچوب ارتش آزادیبخش ملی، باب برترین جهاد یعنی ”جهاد اکبر“ هم با دنیای وحشی جنسیت و استثمار جنسی که وجه ممیزه ارتجاع سبع آخوندی است گشوده شد: مجاهدین کلید رهایی را، از مریم و با مریم، پیدا کردند. و اکنون این مظهر تکامل و اصالت مبارزه و مقاومت ملت ما و تبلور اراده ملی، در سیمای رشیدترین فرزندان ملت، و طلایه‌داران این مقاومت است.
برپا دارندگان آتشها و برافروزندگان شعله‌های فروزان آزادگی و عزت ایران و ایرانی در تاریک‌ترین ادوار تاریخ.
شعله‌های سرکش آگاهی و فداکاری، و مظاهر چیره شدن فرزند انسان بر جبر کور و فروکشنده!
.. اما در گل بالاترین شاخسار این هم تبلور درخشان ارزشهای انسانی خلق شده در کوران این مقاومت میهنی؛
ثمره فرخنده همه کشاکشها و رزم و رنج و خون و فدا؛ سیمای مجسم ایران فردا، مهر تابان آزادی و مظهر ناب پاکبازی و مسئولیت شناسی انسانی است، در رأس یگانه جایگزین مردم‌سالار؛ شورای ملی مقاومت ایران. و این پاسخ فرهنگی و تاریخی و ایدئولوژیکی مردم و مقاومت ایران است به ارتجاع ضدانسانی و زن‌ستیز خمینی،
کارآمدترین سلاح استراتژیکی ما در نبرد همه‌جانبه با استبداد مذهبی و مبشر رهایی و اعتلای زن و مرد ایرانی! بله رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران که بردوش شیران ارتش آزادی، ولو با چنگ و ناخن دندان، او را به تهران خواهیم رساند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسعود رجوی 23اردیبهشت 78
... . نمی‌شود که تا به ابد ملتی را اسیر نگه داشت، و جلوی تابش خورشید را گرفت. همین مجاهدین و همین مقاومت، به‌عنوان عامل تعیین‌کننده تا کنون، با پرداخت سنگین‌ترین بهای خونین عامل تعیین‌کننده‌یی هستند که وضعیت دشمن را به این نقطه رسانده‌اند، و تعهد و مسئولیتشان این ‌است که آن را تابه پایان پیش ببرند. تا سرنگون کردن رژیم آخوندی در تمامیتش و تا استقرار مهر تابان آزادی مردم ایران در پایتخت شیروخورشید. این تعهد ماست و این مسئولیت ماست در برابر خدا و خلق. گفتیم و تکرار می‌کنیم که به هر قیمتی این تعهد را ولو با چنگ و ناخن و دندان و با عبور از هر مانع و تنگه و کوه و دشت و دریایی به پایان خواهیم رساند. خونها و نفسهای همه ما فدیه چنین تعهدیست و به‌خوبی به چیزی که می‌گوییم و به قیمتش؛ به تعهدی که می‌دهیم و قیمتش و به فراز و نشیبهایش و به الزاماتش آگاهی و وقوف داریم این را نه در ابتدای راه که در انتهاش پس از عبور از 7 دریای خون و انبوه توطئه‌های لاینقطع دشمنمان اعلام می‌کنیم بنابراین فوق‌العاده جدیست این یک رویارویی تاریخی‌ است که طی آن وجود و لاوجود ایران و ایرانی تعیین‌تکلیف خواهد شد بله و چنان‌که گفتید ما برایش حاضر و آماده‌ایم.

آنکه بهار ایران را محقق می‌کند



مریم رجوی لبخند یک فاتح را برچهره دارد
مریم رجوی بهار ایران را محقق می‌کند
مریم رجوی، الگویی عالی برای زنان مسلمان
مریم رجوی سمبل مقاومت ایران
جهان در انتظار مریم رجوی در تهران 

روزنامه لوتام سوئیس: 
وقتی که مریم رجوی برخاست تا در سالن ویکتوریا هال ژنو رشته کلام را به‌دست گیرد، لبخند و اطمینان خاطر یک فاتح را بر چهره داشت. رئیس‌جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایرانصدای مقاومین اشرف است. 

تلویزیون سوئیس روماند: 
مریم رجوی که مخالفان رژیم ایران به‌طور گسترده برای او ابراز احساسات می‌کنند، بر این باور است که بهار ایران محقق می‌شود. او وضعیت ایران را انفجاری می‌داند و از تغییر در ایران می‌گوید

یونایتدپرس بین‌المللی (به قلم لرد مگینس) 
خانم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران اعتراضات و نگرانیهای مشترک ایرانیان را بازگو می‌کند 
همو بود که علیه پایمال شدن عدالت با برچسب تروریستی برخاست 
اکنون زمان آن است که آمریکا و جهان به ندای آزادی ایرانیان گوش دهند - نداهایی که نیروهای دموکراتیک در سراسر اروپا و سایر کشورهای جهان به آن پیوستند. 

تلویزیون کانال3 فرانسه: 
مریم رجوی سمبل مقاومت ایران است که مشروعیت جنبش او به‌رسمیت شناخته شده است. او می‌تواند با همه فعالانش بر روی تنها هدفش متمرکز شود یعنی سرنگونی رژیم ملاها، برای آینده‌ایران، یک ایران دموکراتیک، مبتنی بر جدایی دین از دولت و ارزشهای انسانی و به‌طور خاص برابری بین زنان و مردان. 

خبرگزاری آسوشیتدپرس: 
رهبر اپوزیسیون مریم رجوی بر این باور است که ایران در انتظار تولدی مجدد است و خروج جنبش او از لیست تروریستی ”تعادل قوای“ مقاومت آنها را با جهان تغییر خواهد داد. او نقش برجسته‌تری را در سیاست و در افزایش فعالیتهای ضد رژیم در داخل ایران، پیش‌بینی می‌کند 
خانم رجوی ادعاهای معاندان در مورد این‌که مجاهدین خلق ویژگیهای یک سکت را دارد به سخره می‌گیرد و رژیم ایران را پشت چنین اکاذیبی می‌داند. 

تلویزیون الحره: 
مریم رجوی حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی را پیروزی عدالت و قانون و بزرگترین شکست رژیم تهران در برابر مردم می‌داند. از نظر ناظران امور ایران این امر موجب افزایش مشروعیت مقاومت علیه رژیمی می‌شود که مشروعیت خود را از دست داده است. مریم رجوی تأکید می‌کند که الآن انرژیهایمان روی آینده‌ایران متمرکز می‌شود 

روزنامه سراسری لالیبر چاپ بلژیک مریم رجوی از موقعیت جدیدی بعد از حذف نام مجاهدین از لیست آمریکا سخن می‌گوید، موقعیتی که یک گام مهم رو به جلو در مبارزه علیه رژیم حاکم بر ایران است بعد از این گام، نوبت گامهای بعدی مقاومتی است که مریم رجوی در رأس شورای ملی مقاومت ایران آن را نمایندگی می‌کند 
مریم رجوی معتقد است بعد از این تحول فعالیتهای مقاومت در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، دیپلوماتیک و همچنین شبکه مقاومت در داخل ایران گسترش می‌یابد 

ویف اکسپرس چاپ بلژیک: 
مریم رجوی در پایان یک کارزار طولانی برای حذف نام مجاهدین خلق ایران از لیست آمریکا به پیروزی رسید. این یک سیلی بر صورت رژیم ایران بود 

سایت ایلاف عربستان سعودی: جهان در انتظار رجوی در تهران مریم رجوی، الگویی عالی برای زن مسلمان است زنی با اراده‌یی پولادین و عزمی سیاسی که سست نمی‌شود، همراه با ایمانی عمیق به اصول و افکاری که برای آنها مبارزه می‌کند و به نظر می‌رسد که در مسیرش بزرگترین پیروزی سیاسی را برای مردم ایران با سرنگون کردن رژیم دینی حاکم بر تهران محقق خواهد کرد.

۳۰مهر ۱۳۷۲ – ۲۲اکتبر: مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران


مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران

۳۰مهر ۱۳۷۲ – ۲۲اکتبر: مریم رجوی رئیس‌

سی‌ام مهر سال ۱۳۷۲ مریم رجوی  به‌عنوان رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران معرفی شد. مسؤل شورای ملی مقاومت آقای مسعود رجوی در اطلاعیه خود به تاریخ ۳۰مهر ۱۳۷۲ اعلام کرد: ”در کمال شعف و افتخار، مصوبه شورای ملی مقاومت درباره انتخاب خانم مریم رجوی به‌عنوان رئیس‌جمهور آینده کشور را به استحضار می‌رسانم. این یک انتخاب اصلح تاریخی از سوی مقاومت کبیر ملی و میهنی برای سعادت ملت ایران است. انتخابی ظفرنمون و بس خجسته و پرمیمنت که سرنگونی دشمن ضدبشری را تسریع، ارواح طیبه شهیدان را شاد، چشمها و دلهای رزم‌آوران را روشن و آزادی و آبادی ایران فردا را تضمین می‌کند. ‌بر مردم و تاریخ ایران، بر سرزمین شیروخورشید، بر مقاومت ایران و بر ارتش آزادی گرامی و فرخنده و مبارک باد“.

Monday, October 17, 2016

افتضاح ایمیل جعلی: مهدی سامع


اخیراً یک خدمتگزار و بازیچه وزارت اطلاعات ایمیلی از طرف من و گفتگوهای اینترنتی از جانب شماری از اعضای مقاومت جعل و براساس آن ادعاهای سخیفی را مطرح کرده است. من آدرس ایمیلی به نام «مهدی سامع چریک» ندارم و به گواهی صدها مقاله که از طرف اینجانب منتشر شده، ادبیات و سبک نگارش آن نمی تواند کار من باشد. 
جعل و پرونده سازی کار مداوم دستگاههای امنیتی رژیم است و بنابرین انتشار چنین اسناد تقلبی نیاز چندانی به تکذیب ندارد. اما نکته مهم و آموزنده ای که ضرورت نوشتن این یادداشت کوتاه را ایجاب کرد، این است که افتضاح این جعل ناشیانه آنچنان فراگیر شد که سازندگان آن مجبور شدند به تقلبی بودن آن اعتراف کنند. 
در شرایط کنونی هدف وزارت اطلاعات از انتشار اسناد تقلبی علیه فعالان جنبش مقاومت و سازمان ما، حاشیه سازی برای منحرف کردن اذهان از جنبش رو به گسترش دادخواهی است که خوشبختانه در این مورد مشخص ناکام ماندند. 
این رسوایی یکبار دیگر به گردانندگان آن دسته از سایت – رسانه هایی که مورد سوء استفاده مفتریان و پرونده سازان برای نشر و پخش جعلیات خود قرار می گیرند، ضرورت دقت مسئولانه و برخورد حرفه ای را یادآور می شود. 
ایمیل جعلی ضمیمه است. 
مهدی سامعچهارشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۵ – ۱۲ اکتبر ۲۰۱۶

صارم الدین صادق وزیری: به جنبش دادخواهی شهیدان قتل عام ۱۳۶۷ می پیوندم


با انتشار نوار گفتگوی آقای حسینعلی منتظری، با تعدادی از دست اندرکاران اصلی قتل عام، در زندانهای تهران، پس از گذشت ۲۸سال از آن فاجعه، جنبش دادخواهی بازتاب گسترده ای در ایران و دیگر کشورهای جهان یافته است. گروهی از روشنفکران، هنرمندان، نویسندگان و روزنامه نگاران و فرهیختگان، در مقام ایفای وظیفه انسانی و ملی و انقلابی خود، فراخوانی امضا کرده و اعلام کرده اند که باید همه فشارهای داخلی و بین المللی را بر گردانندگان رژیم آخوندی حاکم بر ایران متمرکز کرد تا اسامی و مشخصات همه قتل عام شدگان و تاریخ اعدام و محل دفن آنان را ارائه کنند.
اینجانب پس از دریافت این فراخوان، از آنجا که با تمام محتوای آن موافقت دارم، به تحریر این وجیزه اقدام و توجه همه خوانندگان را به مراتب آتی الذکر جلب می کنم:
در دوران حکومت ملی دکتر مصدق که حتی الامکان آزادیهای دموکراتیک محترم شمرده می شد انجمن ایرانی هواداران صلح اقدام به گردآوری امضا از رجال و شخصیت های کشور کرده و نوشته های آنان را در روزنامه ارگان خود چاپ و منتشر می کرد. از جمله از دادستان کل کشور سید علی حائری چهارباغ، نوشته ای با امضای ایشان به چاپ رسانده بود. متن نوشته دادستان کل کشور این بود: خلق همه یکسره نهال خدایند، هیچ نه برکن از این نهاد و نه بشکن. و بدین وسیله نفرت خود را از قتل و کشتار بیان کرده بود. در آن تاریخ زنده یاد لطفی وزیر دادگستری کابینه دکتر مصدق، با استفاده از پشتیبانی دکتر مصدق به وسیله لوایح متعدد قانونی اصلاحاتی در تمام شئون دادگستری بعمل آورده و با الغای دادگاههای اختصاصی، صلاحیت عام دادگاههای دادگستری برای رسیدگی بکلیه جرایم را منتفی و صلاحیت دادگاههای نظامی را منحصر به جرائم نظامیان در اجرای وظایفشان نظامی شان کرده بود، به صلاحیت تمام قضات کشور رسیدگی و دویست نفر از قضات شاغل را که صلاحیت شان محرز نبود از کار برکنار کرده بود و استقلال قضات را تأمین و کانون وکلا را مستقل و سرنوشت وکلا را بدست کانون مستقل وکلا سپرده بود، تشکیلات دادگستری را منحل و تشکیلات جدیدی ترتیب داده و به مورد اجرا گذاشته بود و برای نظارت دقیق بر کار قضات به تشکیل دادسرا و دادگاه انتظامی قضات اقدام کرده بود و سیخ احمد عاصم از قضات متفی و آشنا به تمام موازین قضا را به دادستانی انتظامی وکلا منصوب و هشت نفر قاضی را بعنوان دادیاران دادستانی انتظامی قضات تعیین کرده بود. مخالفین دکتر مصدق در مجلس، بخصوص دکتر بقایی کرمانی، بر علیه اقدام وزیر دادگستری به پا خاسته و مدعی شده بودند که لطفی سر نوشت قضات را در اختیار دادسرای انتظامی قضات قرار داده که چهار نفر از هشت نفر دادیاران دادسرای انتظامی قضات از کمونیست ها هستند و قبل از همه اسم نویسنده این سطور را آورده بود و به عنوان کاندیدای حزب توده در انتخابات مهاباد ذکر کرده بود. سه نفر دیگر زنده یادان نورالدین الموتی، محمد رشاد و احمد حسابی بودند، فشار و تحریکات به جایی رسیده بود که دکتر مصدق را وادار کرده بودند که از لطفی وزیر دادگستری بخواهد این چهار نفر را از لیست دادیاران دادسرای انتظامی قضات حذف و به سمت های دیگری منصورب شوند. لطفی نیز ناگزیر تسلیم شده بود و سه نفر زنده یادان نورالدین الموتی و محمد رشاد و احمد حسابی را به مشاغل دیگری منصورب و ابلاغ اینجانب را که در دست مأمور ابلاغ بود و هنوز هم به دست من نرسیده بود پس بگیرند. آخر امیر علایی وزیر وقت دادگستری مقارن انتخابات مجلس هفدهم مرا بجرم این که برای انتخابات مهاباد رفته بودم منتظر خدمت کرده بود. زنده یاد لطفی در همان روز اول انتصاب خود طی نامه ای مرا برای دیدار فراخوانده بود که به دیدنش رفتم و ماجرای گفتگوی مان را چون موجب اطناب مقال است ذکر نمی کنم. تا این که پس از چندی مرا خواست و گفت برای این که قال قضیه تمام شود، مرا به دادیاری دادسرای استان تعیین کرد که جانشین دادستان در شعبه دوم دادگاه جنایی بودم.
نصرت الله قمی دانشجوی دانشکده حقوق دکتر زنگنه رئیس دانشکده حقوق را مضروب که منتهی به فوت او شده بود. نصرت الله قمی در شعبه دوم دادگاه جنایی محکوم به اعدام شده بود و دیوان کشور نیز این حکم را ابرام کرده بود. از طرف وزیر دادگستری دستور اجرای حکم اعدام نصرت الله قمی داده شده بود که در آن زمان من جانشین دادستان در شعبه دوم دادگاه جنایی بودم که می بایستی دستور اجرای حکم را بدهم. و بالاخره پس از اصرار زیاد من، وظیفه اجرام حکم اعدام به قاضی دیگری محول گردید و حکم اجرا شد. نصرت الله قمی در پای چوبه دار گفته بود شمس قنات آبادی که ریاست یک سازمان سیاسی وابسته به آیت الله کاشانی را داشت مبلغی ۱۵یا ۲۵ هزار تومان از او و خانواده اش گرفته بود که مانع اجرای حکم گردد. صورت مجلس رسمی اجرای حکم متضمن این ماجرا بود.
با عذرخواهی از خوانندگان که اطناب کلام مایه کسالت آنان شده است یادآور می شوم که نظر دادستان کل کشور و دادیار دادسرای استاد در مورد حکم اعدام چه بود و ما از کجا به اینجا رسیده ایم که امروز خواهان رسیدگی به قتل عام سال ۱۳۶۷ را به شرح پیش گفته می شویم
با احترام
صارم الدین صادق وزیری



فراخوان دادخواهی شهیدان قتل عام سال شصت و هفت





به جنبش دادخواهي جانباختگان قتل‌عام۱۳۶۷ بپيونديم

Sunday, October 16, 2016

مریم رجوی: فراخوان به جنبش دادخواهی قتل عام شدگان سال ۶۷


هموطنان عزیز!
در بیست و هشتمین سال قتل‌عام سی هزار زندانی سیاسی، به‌روان‌های پاک تمام‌ آن سربه‌داران و شعله‌های آزادی و مقاومت ایران درود می‌فرستیم.
آن‌ها در اوج افتخار، به‌دفاع از نام و آرمان رهایی‌بخش خود برخاستند و منش و راه ‌و رسم این جنبش را با تسلیم‌ناپذیری سرشتند. آن‌ قهرمانان، به‌‌‌ویژه دختران مجاهد، مسئولان قتل عام را، مطابق اعتراف خودشان، به‌عجز و التماس کشاندند.
خمینی می‌خواست برای بقای نظام خود نسل مجاهدین را نابود کند اما از رژیم او جز موجود لعنت‌شده‌یی باقی نمانده که سراپا در فساد و خونریزی غرق شده و نکبت تاریخ ایران است. حال آن‌که نسل مجاهدین و آرمان و اندیشه آن‌ها اعتلا یافت و شهیدان قتل عام۶۷، وجدان تباهی‌ناپذیر مردم ایران شدند.
چنان‌که مسعود در همان سالهای دهه۶۰ گفته است:‌ «بشریت در شورانگیزترین اسطوره‌ها و حماسه‌هایش راز خود را آشكار می‌كند. راز وجود آگاه و آزاد انسانی را. …حماسه‌های بزرگ و حقیقی ـ که واقعیترین اثرات سرنوشت ساز را برجای میگذارند ـ در همین كشاكش خلق میشوند و البته با فدیه‌ها و محنتهای عظیم همراهند». پایداری مجاهدان و مبارزان قتل‌عام شده در زمره‌ همین حماسه‌هاست.
صدای آنها امروز در پرسش‌های بی‌پایان دانشجویان و جوانانی شنیده می‌شود که بر سر مسأله «کشتار ۶۷»، حکومت قتل‌عام را به‌چالش می‌کشند. صدای آن‌ها در پیام‌های زندانیان سیاسی از سراسر کشور شنیده می‌شود که به‌حمایت از مقاومت برای سرنگونی ولایت فقیه برمی‌خیزند و آرمان آن شهیدان، در پایداری مجاهدان لیبرتی زنده و جوشان است و به‌پیش می‌تازد.
به‌همه هموطنان‌، اعضا و هواداران مقاومت و خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی که از شروع ماه مرداد، برای بزرگداشت قتل‌عام‌شدگان و دادخواهی خون‌شان به‌فعالیت‌های گوناگون ازجمله اعتصاب غذا دست زده‌اند، درود می‌فرستم.
با قدردانی از فعالیت‌های‌هواداران مجاهدین در داخل ایران و هم‌چنین هموطنان و ایرانیان برپا کننده تظاهرات و اعتصاب‌غذای سه‌روزه در کشورهای مختلف از جمله انگلستان، هلند، آلمان، سوییس، ایتالیا، بلژیک، کانادا، نروژ، سوئد، فرانسه و آمریکا تأکید می‌کنم:
شما نشان دادید که قهرمانان سربه‌دار، به‌رغم گذشت نزدیک به‌سه دهه از ‌شهادت‌شان، هم‌چنان خروش آزادی و انقلاب در آسمان ایران‌اند و نام‌هایشان، شرح مظلومیت‌شان و شکوه پایداری و تسلیم‌ناپذیری‌ آن‌ها، رژیم ولایت فقیه را به‌لرزه در می‌آورد و به‌آزادی و رهایی ملت اسیر فرا می‌خواند.
همو‌طنان عزیز!
انتشار فایل صوتی ملاقات آقای منتظری و ۴ تن از مسئولان قتل‌عام، زلزله‌یی در درون و بیرون این رژیم ایجاد کرده است.
این سند بسیار مهم، چند حقیقت اساسی را گواهی می‌کند: نخست آن‌که دربرگیرنده اعتراف صریح مسئولان قتل عام، به‌‌مشارکت در یک نسل‌کشی درحال وقوع است. و نشان می‌دهد که خمینی و اطرافیانش با کنار زدن همه ترتیبات و روال‌های خود رژیم، مستقیماً دست‌اندرکار کشتارند و درست در همین کشتار است که پایه‌های ولایت فقیه چندش‌آور بعدی شکل می‌‌گیرد.
واقعیت این است که خامنه‌ای، از طریق لفاظی رفسنجانی در مجلس خبرگان و نشست و برخاست خبرگان ارتجاع به‌حکومت نرسید؛ بلکه این کار، در کشتار زندانیان سیاسی صورت گرفت که توسط بالاترین مقام‌های وقت، یعنی همین خامنه‌ای و رفسنجانی و احمد خمینی مدیریت می‌شد.
حقیقت دیگری که آقای منتظری آن‌را به‌روشنی بیان کرد، این است که خمینی از سه‌چهار سال قبل، نقشه‌ آن قتل عام را در سر داشت و به‌گفته مکرر پسرش تصمیم گرفته بود که «مجاهدین از روزنامه‌خوان و مجله‌خوان و اعلامیه‌خوان»، همه را اعدام کند.
بنابراین، کسانی که در این‌سال‌ها علت وقوع قتل عام را نبردهای فروغ جاویدان معرفی می‌کردند،کمک‌کار سیاسی همین رژیم و توجیه‌گر جنایات آن بوده‌اند.
خمینی از ریشه‌داری مجاهدین در جامعه ایران و از عزم و استحکام این جنبش می‌ترسید. او چند ماه بعد، در نامه‌‌یی به منتظری دلیل عزل او را چنین توضیح داد که:‌ «روشن شده است كه شما این كشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از كانال آنها به منافقین میسپارید».
حقیقت دیگر، کثرت هولناک قتل‌عام‌شدگان است. روش هیأت‌های مرگ در شهرهای مختلف به‌حدی جنون‌آساست که دژخیمان طرف گفتگو با آقای منتظری كه هزاران نفر را در تهران اعدام كرده‌اند، خود را در مقایسه با آن‌ها مخالف تندروی معرفی می‌کنند. با این حال، خمینی چند ماه بعد سیاست انکار و کتمان در پیش می‌گیرد و در نامه به‌آقای منتظری می‌نویسد: «تعداد بسیار معدود» اعدام‌شدگان را‌ «منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید كه چه خدمت ارزنده‌یی به استكبار كرده‌اید».
بنابراین، کتمان یا کم‌نمایی جنایت یا نسبت دادن آن به‌خود مجاهدین را از همان آغاز، خمینی بناگذاشت. با این‌همه، امروز بسیاری پرده‌های نیرنگ و دروغ کنار رفته و مظلومیت مجاهدین و حقانیت مقاومت‌شان بیش از همیشه می‌درخشد.
این همان چیزی است که مقام‌ها و سخنگویان رژیم درباره‌ آن می‌گویند: «اذهان جوانان کشور به شک افتاده است». آن‌ها می‌گویند: «برای تغییر نگرش جامعه نسبت به مجاهدین، تلاش صورت می‌گیرد»، و «جریان مرموزی به فکر تطهیر مجاهدین و اقدامات آن‌ها برآمده است» …و می‌گویند: «احیای مجاهدین و مظلوم نشان دادن آن‌ها خیلی خطرناک است».
امروز بسیاری از مهره‌های رژیم و حتی برخی از دست اندركاران مستقیم قتل عام، تلاش می‌کنند خود را از این واقعه، بی‌اطلاع جلوه بدهند و از هر نوع موضعگیری درباره آن طفره بروند. یا با یاوه‌گویی علیه مجاهدین از اصل موضوع فرار كنند. در مقابل، برخی از جلادان وقیحانه‌تر از همیشه از کشتار دفاع می‌کنند. اما همه‌ آن‌ها در توجه گسترده مردمی به‌انتشار فایل صوتی اخیر، پایان رژیم خود را می‌بینند.
هموطنان عزیز!
اکنون زمان آن است که بر سر قتل‌عام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز، یک جنبش دادخواهی را در هرجا و به‌هر‌شیوه ممکن گسترش دهیم.
جنبش دادخواهی قبل از هرچیز، اعلام مجرمیت قطعی خامنه‌ای، ولی فقیه ارتجاع است.
ـ خامنه‌ای و همدستان او مجرمند؛ زیرا بالاترین مسئولان مستقیم قتل‌عام سال ۶۷ هستند.
ـ آن‌ها مجرم‌اند زیرا اطلاعات و اسناد این کشتار را پنهان کرده‌اند.
ـ خامنه‌ای و همدستان‌اش مجرم‌اند؛‌ زیرا خانواده‌های قتل‌عام شدگان را در ۲۸ سال گذشته سرکوب کرده‌اند.
ـ آن‌ها مجرم‌اند زیرا مجریان و مسئولان مستقیم کشتار را بی‌وقفه مورد حمایت قرار داده و در بالاترین مناصب سیاسی و قضایی قرار داده‌اند.
جنبش دادخواهی، مؤاخذه رژیم ولایت فقیه بر سر تمامی اسرار مخفی‌‌ ‌ این کشتار است. سران این رژیم باید بگویند اسامی کامل قتل‌عام‌شدگان چیست؟ باید بگویند که در هر شهرستان یا مرکز استان چند نفر را اعدام کرده‌اند؟ و باید بگویند که آن‌ها را در چه نقاطی دفن کرده‌اند و مزارهای جمعی قتل‌عام شدگان در کجاست؟
این ابتدایی‌ترین حق مادران داغدار است که بدانند فرزندانشان در کجا به‌خاک سپرده شده‌اند.
بله‌، باید روشن شود که ماجرای کسانی که در همان روزهای قتل عام، دستگیر و بلافاصله اعدام شدند، چه بود؟
ماجرای زندان اهواز، زندان دستجرد اصفهان و فاجعه زندان شیراز یا زندان‌های مشهد و تبریز چیست؟
ماجرای اعدام‌های جمعی کسانی که در غرب ایران به‌اتهام احتمالی هواداری از ارتش آزادی‌بخش دستگیر و به فاصله كمی اعدام شدند، چیست؟
و ماجرای آن‌هایی که بنا به‌مصاحبه اخیر موسوی تبریزی، دادستان جنایت‌پیشه خمینی، می‌خواستند در شهرها به مجاهدین بپیوندند، چیست؟
جنبش دادخواهی قتل عام شدگان، در عین‌حال، کارزار افشای هویت یک به‌یک تصمیم‌گیرندگان و مجریان این کشتار است.
اعضای هیأت‌های مرگ در مراکز استان‌ها چه کسانی هستند؟ در جلسه سران سه قوه که درباره قتل عام زندانیان غیرمجاهد تصمیم‌گیری شد، چه گذشت؟ و مجمع تشخیص مصلحت که از ۵ مهرماه همان سال بر اساس دستور خمینی تعیین تکلیف زندانیان را برعهده داشت، چه تصمیماتی گرفت و چه تعداد دیگری را به حلقه‌های دار سپرد؟
و سرانجام جنبش دادخواهی، کوشش بی‌امان هموطنان و یاران مقاومت در خارج ایران برای محاکمه بین‌المللی خامنه‌ای و سایر سران رژیم به‌جرم نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت است.
ملل متحد و شورای امنیت باید ترتیبات سیاسی و حقوقی محاکمه بین‌المللی سران این رژیم به اتهام جنایت علیه بشریت را فراهم کنند.
محکومیت جهانی و رسمی این قتل‌عام یک گام ضروری برای توقف اعدام‌های جمعی در ایران است که هم‌چنان ادامه دارد و اخیراً در اعدام همزمان ۲۵ زندانی اهل سنت تکرار شد.
بله،‌ دادخواهی خون قتل‌عام‌شدگان، دادخواهی رنج‌ها و دردهای مادران و پدران داغدار و دادخواهی به‌خاطر خسارت انسانی و معنوی عظیمی که این رژیم به‌ملت ایران وارد کرده است.
جنبش دادخواهی با خواست اسامی شهیدان، نشانی مزارها، هویت قاتلان و محاکمه سران رژیم؛ این جنبشی است که اساس استبداد و ستمگری ولایت فقیه را هدف قرار می‌دهد.
همه مدافعان حقوق بشر و هر کس را که در سراسر جهان برای حقوق انسانی احترام قائل است به‌همراهی با خواست مردم ایران برای محاکمه سران رژیم فرا می‌خوانیم
این خواست، البته با آزادی ایران اسیر قرین است و آن روزی است که قهرمانان قتل‌عام‌شده همراه با همه شهیدان در نسیم حیات‌بخش آزادی، تمام ایران را شکوفا و زنده خواهند کرد.